غزل ۴۶۲- یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
یا مبسما یحاکی درجا من اللالی | یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی | |
حالی خیال وصلت خوش میدهد فریبم | تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی | |
می ده که گر چه گشتم نامه سیاه عالم | نومید کی توان بود از لطف لایزالی | |
ساقی بیار جامی و از خلوتم برون کش | تا در به در بگردم قلاش و لاابالی | |
۵ | از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک | امن و شراب بیغش معشوق و جای خالی |
چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت | حافظ مکن شکایت تا می خوریم حالی | |
صافیست جام خاطر در دور آصف عهد | قم فاسقنی رحیقا اصفی من الزلالی | |
الملک قد تباهی من جده و جده | یا رب که جاودان باد این قدر و این معالی | |
مسندفروز دولت کان شکوه و شوکت | برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالی |
وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
۱ ای دهانی که صندوقچه ی مروارید را می نمایاند؛ خدایا چقدر بجا افتاده خط هلالی به گرد آن.
مَبسِم : دهان، دندانهای پیشین (به اعتبار اینکه در هنگام تبسم نمایان می شوند).
یحاکی : حکایت می کند، می نمایاند.
دُرج : صندوقچه ی کوچک جواهرات.
مقصود از خط هلالی، سبزه خط پشت لب است که بر گرد دُرج دهان افتاده، و ظاهراً اشاره است به شکل هلال ماه و ستاره که روی جعبه جواهر (دُرج ) بعنوان زینت می ساختند.
۲ حالا خیال وصل تو مرا خوب فریفته می دارد؛ تا ببینم که این صورت خیالی چه نقشی بازی می کند.
حالی به معنی اکنون و این زمان، حالا
نقش باختن: عملی اجراء کردن، نقشی ایفا کردن.
خلاصه معنی اینکه حالا خیال وصل تو خوب مرا می فریبد، تا ببینم این صورت خیالیوصال چه بر سر ما می آورد. به عبارت دیگر تجسّم وصال، مرا مجذوب می سازد امّا نمی دانم این چشم انداز زیبا چه حوادثی را سبب خواهد شد.
۳ شراب بده که اگر چه نامه اعمال من سیاه شده و در عالم به گناهکاری شهرت یافته ام؛ امّا از لطف خداوند نمی توان مأیوس شد.
لایزالی: سرمدی، ابدی، الهی.
۴ ساقی جامی بیاور – مستم کن – و از گوشه خلوت بیرونم بیار؛ تا مست و بی پروا به هر سو بروم.
قلّاش: (( به معنی شخص بی نام و ننگ و مکّار و میخواره و لا ابالی، لفظی است ترکی)). عنصر المعالی،… قابوسنامه… به اهتمام و تصحیح غلامحسین یوسفی… ص ۳۱۳٫
۶ حاقظ چون بازی روزگار هرگز به یک حال نمی ماند – روزگار همیشه به ما نظر لطف ندارد – شکایت مکن و بگذار فعلا مِی بخوریم – فعلاً که نقش روزگار مساعد است شکایت مکن.
۷ در زمان وزیری مانند آصف برخیا، ضمیرم مثل جام شراب صاف روشن است؛ برخیز و مرا بنوشان شرابی صاف تر از آب زلال.
رحیق: می.
زلال: آب گوارا و صاف.
۸ مملکت از بخت و کوشش او سرفرازی می کند؛خداوندا این درجات و خصلتهای ممتاز جاویدان باد.
تباهی: تفاخر، فخر کردن، سرفرازی کردن.
جَد: بخت و اقبال جِد: تلاش و کوشش
معالی: مقامات بلند، خصلتهای برجسته و ممتاز.
یعنی به برکت بخت و کوشش او، کشور سرفراز شده است. خداوندا قدر و مقام او و سرفرازی کشور را محفوظ بدار.
۹ آن که دستگاه دولت از او روشن و پر رونق است، معدن جلال و عظمت؛ برهان ملک و ملّت، بو نصر بوالمعالی.
برهان:دلیل؛ و (( برهان ملک و ملّت)) یعنی آنکه وجودش دلیل بر هستی کشور و مردم است و در اینجا مقصود برهان الدین وزیر.
بونصر بوالمعالی همان خواجه برهان الدین، وزیر امیر مبارز است.
این غزل چنانچه از همین بیت معلوم است در وصف خواجه برهان الدین، وزیر امیر مبارزالدین محمد سروده شده. برای توضیحات بیشتر درباره این وزیر به توضیحاتی که در ابتدای غزل (( دیدار شد میسر و بوس و کنار هم )) آمده رجوع شود.
چرا شرح بیت پنجم را من پیدا نمی کنم !!
با توجه به اینکه شرح اشعار بر اساس شرح هروی نوشته شده و در آنجا برای بیت پنجم شرحی موجود نبود، در اینجا هم برای این بیت شرح نوشته نشده است.
دوستدار همیشه شماییم دکتر شاهین فر…
سلام
بلند ترین بیت این غزل از جهت مضمون قطعا بیت پنجم آن است که متاسفانه شرح نفرموده اید. توصیه میکنم جهت درک کاملی از معنای این بیت به شرح دیوان حافظ با نام جمال آفتاب تالیف عارف کامل مرحوم سعادت پرور تهرانی مراجعه نمایید.
با تشکر
سايت خيلي خوبي داريد موفق باشيد …. كاش بي تعصب شرح داده ميشد ابيات…. معني و شرح بيت پنجم كه كاملا معلوم هست ولي كاش افرادي كه كتاب در شرح اشعار مي نويسند متعصبانه برخورد نكنند