غزلیات حافظحافظ

غزل ۳۶۶- ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایماز بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدمتا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشتبه طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امینبه گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاستکه در این بحر کرم غرق گناه آمده‌ایم
آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببارکه به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم
حافظ این خرقه پشمینه مینداز که مااز پی قافله با آتش آه آمده‌ایم

 

غزل ۳۶۶

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

4 دیدگاه

  1. معانی لغات غزل (366)

    این دَر : این درگاه .

    حِشمَت و جاه : شکوه و بزرگی، جاه و جلال، مقام و بزرگواری .

    بدِ حادثه : حادثه بد، اتفاق ناگوار، پیش آمد بد .

    رهرو : راه رونده، رونده راه ، سالک راه طریقت .

    منزل عشق : جایگاه عشق، عالم مجردات، اشاره به قدمت عشق از روح و هم رکاب شدن عشق با روح پس از خلق روح و سیر تکاملی آن ها و رجعت نخستین که از عقاید عرفاست .

    سرحدّ عدم : مرز نیستی، پیش از خلقت روح .

    اِقلیم وجود : جهان هستی، قدما ربع مسکون کره زمین را اقلیم می نامیدند .

    سبزه خطّ : خطّ سبز، اشاره به خط سبزی که بر چهره نو بالغان در اثر روئیدن مو به چشم می خورد .

    مِهرِ گیاه : گیاه مهر و محبّت، گیاهی که به عقیده قدما هرکس با خود داشته باشد مهر و محبت همگان را به خود جلب می کند و آن در اصل ساقه زیرزمینی (ریزوم) گیاهی است که به شکل اسکلت انسان سر و بدنه و زوائدی به جای دست و پا دارد و در شرق دور یافت می شود و جنبه تبلیغی برای ساحران است مانند مُهره مار که کولیان در ایران آن را به قیمت گزاف به مردم ساده لوح می فروشند تا جلب محبت شود .

    خازن : خزینه دار .

    روح امین : روح الامین، جبرئیل، نام جبرئیل یا فرشته یی که بر پیامبر وحی می آورد روح و لقب او امین یعنی امانت دار می باشد .

    خانه شاه : خانه خدا .

    لنگر : آلـت آهـنی سر تیز چـهار شاخه که به طـنابی بلند وصل و کشتی ها به هنگام توقف آن را در آب می اندازند و با فرو رفتن در شن کف دریا کشتی را در جای خود نگاه می دارد .

    لنگر حِلم : ( اضافه تشبیهی ) حِلم به لنگر تشبیه شده، لنگر شکیبایی .

    کشتی توفیق : ( اضافه تشبیهی ) توفیق به کشتی تشبیه شده .

    توفیق : عوامل سازگاری با مطلوب دلخواه .

    دیوان عمل : عدالت خانه ، دیوان عدل الهی .

    از پی قافله : به دنبال قافله .

    معانی ابیات غزل (366)

    1) ما برای رسیدن به مقام و بزرگی به در این خانه نیامده ایم (بلکه) بر اثر رویدادهای ناگوار به اینجا پناه آورده ایم .

    2) ما راهیان به سر منزل عشقیم و این راه دراز از مرز نیستی تا جهان وجود را پیموده ایم .

    3) با دیدن سبزه نو دمیده بر چهره تو، و برای بدست آوردن این گیاه مهر و محبّت، از باغ بهشت به این دنیا آمده ایم .

    4) با داشتن چنین گنجی (قرآنی که در سینه دارم) که جبرئیل امین خزانه دار اوست به دَرِ خانه خدا برای گدایی آمده ایم .

    5) ای کشتی توفیق، لنگر شکیبایی و توقف تو کجاست؟ در این بحر کرم الهی لنگر بینداز که ما سراپا گناه به سوی این دریا رو آورده ایم .

    6) آبروی ما در خطر است . ای ابر رحمت الهی که شوینده خطاهایی، بر ما ببار که با نامه سیاه از گناه به دیوان عدل الهی آمده ایم .

    7) حافظ این خرقه پشمین را دور بینداز زیرا ما با آه آتشین خود، به دنبال قافله پشمینه پوشان ریاکار راه افتاده ایم .

    شرح ابیات غزل (366)

    وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات

    بحر غزل : رمل مثمّن مخبون مقصور

    *

    خواجو کرمانی : 1- ما به درگاه تو از کوی نیاز آمده ایم

    بـه هــوایت ز ره دور و دراز آمـده ایم

    2- باز هشیار برون رفته و مست آمده ایم

    وز مــی لعل لبت باده پرست آمده ایم

    3- ما به نظّاره رویت به جـهان آمده ایم

    وز عدم پی به پی ات نعره زنان آمده ایم

    *

    هر چند خواجو مفاهیم عرفانی را که حافظ با اعتقادکامل در غزل خود آورده است، پیش از او در قالب چند غزل گنجانیده است اما سروده حافظ را نمی توان تقلید صِرف و همسان ظرف و مظروف خواجو دانست .

    غزل حافظ فشره یی از حاصل معرفت الهی اوست که در موارد متعدّدی بازگو کرده است . او فهرست دفتر آفرینش را در صفحه اول این دفتر یعنی در صفحه ازل ثبت شده می بیند و قوّه محرّکه یی را که خالق متعال از خود، در آدم به امانت می نهد تا مسیر از سر حدّ عدم تا به اقلیم وجود را از راه بهشت شروع و به سرحدّ ابد ختم کند قوه لایزال عشق می داند و در تشریح این موضوع می گوید :

    در ازل پــرتو حسنـت ز تجـلّــی دم زد عشق پیدا شد و آتــش به همه عــالم زد

    این عشق که به صورت های مختلف در تمام موجودات عالم اعمّ از جماد و نبات و حیوان وجود دارد در انسان ایجاد مسؤولیت کرده و عنان اختیار حرکت به سوی تکامل را در جاده جبر از پیش کوفته شده، به دست بشر می دهد .

    حافظ در این غزل همه باورهای خود را گنجانیده است و نحوه کلام او بازگو کننده حالت انفعال و شرمندگی مخلوقی است که از عدم توفیق کامل در راهِ شناخت ذات الهی به درگاه او می نمایاند و خود را مستحقّ لطف و کرامت و بخشش او می داند .

    شاعر در بیت چهارم و ششم می گوید با گنج شایانی که توسط جبرئیل امین برای رسول ختمی مرتبت فرستاده شد و من آن را در حال حاضر در گنجینه سینه خود از حفظ و محفوظ دارم، در حال بازگشت به سوی تو هستم و خود را غرق گناه دانسته و در انتظار بارش ابر رحمت تو می باشم تا همه خطاها و گناهان مرا بشوید و از بین ببرد . و در جای دیگر می فرماید :

    آبــی بـه روزنـامـه اعــمال مـا فـشان بـتوان مگـر سترد حــروف گنــاه از او

    که اشاره به شستن لوح و زدودن کلمات خطا از روی آن است .
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  2. لغت نامه ی دهخدا در ذیل واژه ی “بد” این معنی را نیز ذکر می کند:
    بد. [ ب ُ / ب ُدد ] (ع اِ) چاره . گزیر.
    با توجه به این نکته، آیا می توان مصراع دوم بیت اول را به جای “از بَد بودن حادثه”، “از گریز حادثه” معنی کرد؟

  3. خدای من چرا مردم شعر بدین واضحی را از ابتدا اشتباه میخوانند …ما بدین درنه (درنه یعنی محل رهگزمنظور دنیا) در شعر میگوید ما به این درنه امدیم که برسیم به بهشت حشمت و جاه و مقام با تخت های زرین و تمام ان خصوصیات بهشت یعنی کار ما در دنیا تمام نمیشود اینجا فقط دالان ما بین دنیا قبل و بهشت است از بد حادث ( بد حادثه جریان ادم و هوا است که رانده شد از بهشت) وامدیم برای پناه در دنیا اطاعت خدا را کنیم تا به باغ فردوس و سنوات بهشتی که مکان اصلی ما است برسیم در خط شعر بعدی هم میگوید ره رو منزل عشقیم ز سر حد عدم ..یعنی قرب خدا عشق به معبود تا بالاترین حد . چرا اشتباه میخوانید درنه (رهگذر)را و جوری بیان میکنید ما بدین در نه پی حشمت جاه امدیم . چرا امدیم میخواهی در دنباله بعد از دنیا به ان حشمت جاه برسیم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا