غزلیات حافظحافظ

غزل ۳۶۰- گر از این منزل ویران به سوی خانه روم

گر از این منزل ویران به سوی خانه رومدگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم
زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسمنذر کردم که هم از راه به میخانه روم
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوکبه در صومعه با بربط و پیمانه روم
آشنایان ره عشق گرم خون بخورندناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگارچند و چند از پی کام دل دیوانه روم
گر ببینم خم ابروی چو محرابش بازسجده شکر کنم و از پی شکرانه روم
خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزیرسرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم

 

غزل ۳۶۰

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. از راه به میخانه روم: بدون ترس به سوی میخانه میروم از راه اصلی میروم
    بربط :نام سازی است در اینجا به کنایه در حال نواختن ساز و سرخوش
    ناکس:بد سرشت
    تولا: دوستی در اصل تولی می باشد واژه ای است عربی

  2. معانی لغات غزل (360)

    منزل ویران : خانه ویرانه در غربت، کنایه از شهر یزد .

    عاقل فرزانه روم : با عقل و از روی فرزانگی زندگی کنم .

    نذر : تعهّد؛ عهد و پیمان؛ انجام کاری را بر خود واجب کردن .

    تا : برای این که .

    کشف : آشکار شدن، معلوم شدن و در اصطلاح صوفه : ظهور عوالم معنوی و حقایق جهان باطن بر سالک .

    صومعه : دیر، خانقاه صوفیان .

    بربط : عود .

    آشنایان ره عشق : یاران طریق محبت، آن ها که راه عشق را می شناسند .

    گَرَم خون بخورند : اگر خون مرا بخورند، اگر جفا و آزارم کنند .

    ناکس : فرو مایه ، بی شخصیت .

    بیگانه : نا آشنا و در اصطلاح صوفیه کسی که در مقام سیر و سلوک برنیامده و قدم در راه طریقت ننهاده است .

    کام : هوس ، آرزو ، تمنّا .

    خم ابروی چو محراب : منحنی ابروی چون منحنی سقف محراب .

    باز : دوباره .

    شُکرانه : ادای شکر نعمت .

    از پی شکرانه روم : به دنبال کار صدقه دادن می روم .

    تولّا : دوستی، محبّت .

    سرخوش : حالت شادی شروع مستی .

    کاشانه : خانه محقر .

    معانی ابیات غزل (360)

    1) اگر از این ویرانسرای غربت به سوی خانه بازگردم، چون به آنجا رسیدم دیگر با عقل و تدبیر زندگی خواهم کرد .

    2) نذر کردم که اگر از این مسافرت به سلامت به شهر و دیار خود بازگشتم به محض رسیدن، یکراست به میخانه بروم .

    3) (و) برای اینکه بگویم، از این سیر و سلوک چه نکته هایی بر من معلوم شده با عود و پیمانه شراب به سوی خانقاه صوفیان خواهم رفت .

    4) اگر یارانی که با من در راه عشق همگامند، رنج و آزارم دهند، فرومایه باشم اگر از دست آنها به بیگانه شکایت کنم .

    5) از این به بعد دست های من با زلف زنجیر مانند محبوب سر وکار خواهد داشت . تا کی و تا چند (دور از معشوق ) به دنبال هوس های دل دیوانه باشم .

    6) اگر بار دیگر چشمم به طاق ابروی او که همسان انحنای محراب است بیفتد سجده شکر به جای آورده و برای ادای شکر نعمت، صدقه می دهم .

    7) خوشا آن لحظه یی که مانند حافظ با پشت گرمی به دوستی وزیر، با سرمستی و خوشحالی و به همراه او به سوی خانه و شهر خود حرکت کنم .

    شرح ابیات غزل (360)

    وزن غزل : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

    بحر غزل : رمل مثمن مخبون محذوف

    *

    این غزل هم زمان با غزل 345 در شهر یزد و در اواخر مدت تبعید حافظ سروده شده و در صفحه 90-91 مبحث چرا حافظ به یزد تبعید شد شرح آن رفته است .

    شاعر در مطلع غزل 345 می فرماید : خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم و در همین حال و هوا و اندیشه غزلی دیگر ساخته و پرداخته و به دنبال مطالب آن، مطالب تازه دیگری را بازگو می کند و به همین سبب در مطلع این غزل می فرماید گر از این منزل ویران به سوی خانه روم تا بر خوانندگان معلوم شود که به دنبال مطلب غزل پیشین سخن می گوید .

    تکیه بر رفتن به میخانه بلافاصله پس از رسیدن به شهر و دیار خود، یکی به سبب پافشاری حافظ بر راه و مرامی است که در پیش گرفته و به خاطر آن ملامت ها کشیده و به تبعیده روانه شده است و دیگری هم به سبب این که در شهر دارالعباده یزد میخانه عمومی در دسترس نبوده است .

    شاعـر در بیت چهـارم راه را برای آشتی با همکاران سابق و دربار شـاه شـجاع بـاز می گذارد و می فرماید آشنایان و همکاران و همراهان سابق هرچند مرا رنج و آزار بدهند من به آن ها پشت نکرده و رو به سوی غیر نمی کنم و این نکته از روی حسابگری در این بیت گنجانیده شده است چه زندگی هرکجا باشد هزینه دارد و برای این که ثابت قدمی خود را پیشاپیش بازگو کرده باشد در بیت پنجم می فرماید از این به بعد من دنباله رو خط مشی دوست بوده و دست در حلقه زنجیر زلف او خواهم زد و دست از خواسته های شخصی و دل دیوانه خود برمی دارم و سر به راه می شوم ! و اگر شاه شجاع مرا بپذیرد و او را ملاقات کنم سجده شکر به جا آورده صدقه خواهم داد .

    شاعر در پایان غزل در انتظار این نشسته تا این که تورانشاه وزیر به همراه شاه شجاع از کرمان برای رفتن به شیراز از مسیر یزد حرکت کرده و او در رکاب آن ها به شیراز برگردد و این آرزو را در غزلی دیگر نیز صراحتاً بیان نموده است اما معلوم نیست که مراجعت او چگونه صورت پذیرفته است .
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا