غزلیات حافظحافظ

غزل ۳۱۲- بشری اذ السلامه حلت بذی سلم

بشری اذ السلامه حلت بذی سلملله حمد معترف غایه النعم
آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده دادتا جان فشانمش چو زر و سیم در قدم
از بازگشت شاه در این طرفه منزل استآهنگ خصم او به سراپرده عدم
پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حالان العهود عند ملیک النهی ذمم
می‌جست از سحاب امل رحمتی ولیجز دیده‌اش معاینه بیرون نداد نم
در نیل غم فتاد سپهرش به طنز گفتان قد ندمت و ما ینفع الندم
ساقی چو یار مه رخ و از اهل راز بودحافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم

 

غزل ۳۱۲

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. معانی لغات غزل (312)

    بُشری : مصدر از باب نَصَرَ یَنصُرُ به معنای مژده و بشارت که معنای بُشری لکم را افاده می کند یعنی بر شما بشارت باد و خطاب عام است .

    اِذ : اسم زمان به معنای آنگاه، هنگامی که .

    اَلسَّلامَةُ : سلامت، صلح و آشتی، نام معشوقی، کنایتاً منظور شاه شجاع است .

    حَلَّت : فعل ماضی مفرد مؤنث غایب به معنای حلول نمود، نازل شد، فرود آمد.

    ذی سَلَم : نام جایگاه یا شهر معشوقی است و کنایتاً منظور شهر شیراز است .

    لله : برای خدا .

    حَمدُ : سپاس .

    مُعتَرِفٍ : اقرار کننده، اعتراف کننده .

    غایت : نهایت .

    النَّعَم : نعمت ها .

    فتح : پیروزی .

    در قَدَم : در پیش پا، زیر پا .

    طُرفه : نو، بدیع، تازه، دلپذیر، شگفت آور، مطبوع.

    آهنگ : قصد، عزم، تصمیم .

    سراپرده عدم : (اضافه تشبیهی) شبستان نیستی، عدم به سراپرده و شبستان تشبیه شده .

    شکسته حال : پریشان حال .

    اِنَّ : بدرستی که .

    اَلعُهودَ : پیمان ها، عهدها .

    عِندَ : نزدِ .

    مَلیک : مالک .

    اَلنُّهی : جمع نُهیَة، عاقلان، خردمندان .

    ذِمَم : جمع ذَمَّه ، بر عُهده، فرض، ضمان .

    سحاب : ابر .

    امل : آرزو .

    رحمت : بخشایش .

    معاینه : به عیان، آشکارا، دیدن با چشم .

    نیل غم : (اضافه تششبیهی)، غم به رود نیل تشبیه شده .

    سپهر : فلک .

    طنز : طعنه، سرزنش، ریشخند .

    اَلآنَ : (اسم زمان) حال، اکنون، اینک .

    قَد : به تحقیق، به درستی .

    نَدِمتَ : فعل ماضی مفرد مذکر مخاطب به معنای پشیمان شدی .

    وَ : حرف ربط .

    ما : حرف نفی، لا .

    یَنفَعُ : فعل مضارع مفرد مذکّر غایب به معنای نفع دارد، سود دارد .

    اَلنَّدَم : (مصدر) به معنای پشیمانی .

    مَهرُخ : ماهرخ، زیباروی .

    اهل راز : رازنگهدار .

    فقیه : عالم احکام شرعی .

    معانی ابیات غزل (312)

    1) به شما مژده باد که در این زمان، سَلامَه (شاه شجاع) به جایگاه سلامه (شهر شیراز) فرود آمد . آنکه همه نعمت ها را شناسا و بدان معترف است (یعنی حافظ)، خدا را سپاس می گوید .

    2) آن خوش خبری که مژده این پیروزی را رسانید کجاست تا جانم را مانند زر و سیم در پایش نثار کنم .

    3) به سبب بازگشت شاه به این منزلگاه دلپذیر است که دشمن او عازم شبستان نیستی شد .

    4) حال کسی که عهد و پیمان خود را می شکند به پریشانی می کشد. در نزد صاحبان خرد، وفاداری به پیمان ها ضروری و فرض است .

    5) (دشمن شاه شجاع = شاه محمود) از ابر آرزو انتظار باران رحمت داشت اما به رأی العین جز از دیدگانش نَمی فرود نیامد .

    6) (و به ناچار) در رود غم نیل در افتاد و آسمان از روی ریشخند به او گفت : تو اکنون پشیمان شدی و پشیمانی سودی ندارد .

    7) چون ساقی، معشوقی زیباروی و رازنگهدار بود (به برکت این رویداد) حافظ و پیر خانقاه و فقیه باده نوشیدند .

    شرح ابیات غزل (312)

    وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

    بحر غزل : مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف

    *

    ظهیرفاریابی : چون برفراخت خسرو سیّارگان علم

    در خاک پست گشت سراپرده ظلم

    *

    انـــــوری : ای زلف تابدار تُرا صد هزار خم

    وی جان غمگسار مرا صدهزار غم

    *

    خـــواجـــو : وقت است کز ورای سراپرده عدم

    سلطان گل به ساحت بُستان زند علم

    *

    در شرح غزل 299 گفته شد که شاه شجاع به هنگامی که در کرمان مشغول جمع آوری نقدینه و لشکر بود از حافظ برای آمدن به کرمان دعوت به عمل آورد. حافظ کسالت را بهانه و از رفتن خودداری نمود. شاه شجاع آخرالامر تصمیم به حمله به شیراز گرفت و شاه محمود نیز عازم جنگیدن با برادر بود. شاه شجاع پس از جنگی که با لشکریان محمود نموده و آن ها را فراری داد، در اطراف شهر شیراز نزول کرد و در روز شانزدهم ذی قعده 767 در پل فسا، دو برادر بار دیگر باهم جنگیدند، آخر الامر شاه محمود عقب نشینی کرده و به داخل شیراز برگشت و شاه شجاع در میدان سعادت خارج دروازه شهر فرود آمد و در 24 ذی قعده 767 شاه محمود شبانه از شیراز فراری و شاه شجاع فاتحانه وارد شیراز شد .

    حافظ این غزل را در روزهایی که لشکر شاه شجاع در دروازه و میدان سعادت خارج شهر شیراز اُطراق کرده بود سروده است .

    شاعر در بیت مطلع غزل خود که به استقبال شعر ظهیرفاریابی سروده است خطاب به عام می گوید:

    به شما مژده باد که شاه شجاع به شیراز نزول اجلال کرده و هرکس نعمت های خدا را سپاس میگذارد برای این موهبت شکرگزار خواهد بود و منطوق کلام طوری است که شکرگزاری حافظ را می رساند. مفاد بیت دوم این مطلب را می رساند که در موقع سرودن این غزل خبر نزول اجلال عنقریب شاه به شیراز رسیده ولی هنوز شاه شجاع به شهر وارد نشده بوده است زیرا شاعر می گوید کجاست آن کسی که این پیغام خوش را آورده تا من جانم را در پایش نثار کنم و زمان سرودن این غزل درست مصادف با روزی است که شاه محمود از شیراز فراری می شود زیرا شاعر در بیت سوم می فرماید بواسطه فرود آمدن شاه شجاع در این طرفه منزل است (میدان سعادت بیرون دروازه شیراز) که رقیب و خشم آهنگ فرار از شیراز و رفتن به سراپردهه عدم را دارد. آنگاه حافظ در بیت چهارم این واقعه تاریخی را یادآور می شود که کسی که پیمان شکنی کرد عاقبت مثل شاه محمود پریشان روزگار خواهد شد و در ابیات پنجم و ششم پایان کار و ندامتِ بی نتیجه او را بازگو و در مقطع کلام می فرماید همه طبقات از عارف و عامی و شیخ و شاب و فقیه از این بابت شادمانند .

    مفاد مصراع دوم بیت ششم این غزل اشارتی است به آیه شریفه 91 سوره یونس :

    اَلآنَ وَ قَد عَصَیتَ قَبلُ وَ کُنتَ مِنَ المُفسِدینَ .(91) و بیت ششم این غزل تلمیحی است به قضیه حضرت موسی و فرعون و شکافته شدن نهر نیل که فرعون هنگام هلاکت به خدای واحد ایمان آورد و گفت : قالَ آمَنتُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا الَّذی آمَنَت بِه بَنُوا اِسرائیلَ وَ اَنَا مِنَ المُسلِمینَ در این لحظه ایمان آوردم به خدای واحد و پیامبری موسی و من از مسلمین هستم و جبرئیل مُشتی گِل از کف رود نیل (بحر احمر ـ بحر قلزم) بر دهان فرعون زد و آیه یاد شده 91 بالا را خواند .

    همچنین مصراع دوم بیت چهارم این غزل تضمین مصراعی از متنبی شاعر عرب است که در آن اندک تصرّفی بعمل آمده است. در پایان، در بیت سوم شاعر صنعت مراعات نظیر از اصطلاحات موسیقی به کار گرفته و بازگشت ـ آهنگ پرده ـ را در یک بیت گنجانیده است .
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا