غزلیات حافظحافظ

غزل ۳۰۵- به وقت گل شدم از توبه شراب خجل

به وقت گل شدم از توبه شراب خجلکه کس مباد ز کردار ناصواب خجل
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحثنیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریمکه از سوال ملولیم و از جواب خجل
ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشمشدیم در نظر ره روان خواب خجل
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیشکه شد ز شیوه آن چشم پرعتاب خجل
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خداکه نیستم ز تو در روی آفتاب خجل
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشتز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل

 

غزل ۳۰۵

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

    1. معانی لغات غزل (305)

      توبه شراب : توبه از خوردن شراب.

      ناصواب : نادرست .

      صلاح : پرهیزکاری، نیکوکاری.

      بحث : بابت، کندوکاو، اعتراض و ایراد، مجازاً جنگ و نزاع، واپژوهیدن، واکاویدن سخن، احتجاج.

      شاهد : محبوب، معشوق، یار زیبا.

      بُوَد : باشد که ، شاید اینطور باشد، امکان دارد .

      خُلق ِ کریم : اخلاق و خوی کریمانه، عادت و رفتار بزرگوارانه.

      شبروان خواب : رهروان خواب، آنها که در شب به خواب رفتند.

      نرگش مست : چشم مخمور، گل نرگس.

      شیوه : رفتار، ناز و کرشمه.

      حجاب بستن : پنهان و مستور شدن.

      حجاب ظلمت : پرده تاریکی.

      آب خضر : آب حیات که خضر موفق به نوشیدن آن شد.

      طبع : قریحه، ذوق شاعرانه.

      شعر همچو آب : قریحه روان، شعر روان وسلیس.

      نقاب : پرده، حجاب.

      نظم خوش : به خوبی منظم و ردیف کردن، شعر خوش.

      لؤلؤ : مروارید.

      خوشاب : خوش آب و رنگ، شفاف و زلال، تر و تازه.

      معانی ابیات غزل(305)

      1) در دوران شکوفایی گل، از اینکه از شراب توبه کرده ام شرمنده شدم. امیدوارم که هیچ کس از کار نادرست شرمنده نشود.

      2) آنچه را که ما صلاح و پرهیزکاری می دانیم همگی فریب و دام گستری در راه مردم است و من از این بابت در برابر محبوب خوبروی و ساقی شرمندگی ندارم.

      3) امیدوارم که یار با آن رفتار و اخلاق بزرگوارانه خود از ما نرنجد زیرا از پرسش درباره این گفته دلتنگ شده و (چون پاسخ درستی ندارم) از دادنِ جواب شرمنده می شوم.

      4) شب پیش، از اشک خونالود حسرت و تأسفی که از چشم بیدار ما جاری بود در پیش آنها که راهی عالم خواب شدند، خجل شدیم.

      5) اگر آن شاخه گل نرگس مست، سر به زیر افکنده، به جا و به مورد است زیرا در برابر رفتار چشم و نگاه ملامتگر تو شرمنده شده است .

      6) روی تو از آفتاب زیباتر و گیراتر است و سپاس خدای را که از این بابت در پیش روی آفتاب، احساس شرمندگی نمی کنم.

      7) آب حیاتی که خضر به آن دست یافت، از آن در پرده تاریکی فرو رفت که پیش قریحه خوش حافظ و شعر آبدار او سرافکنده و شرمنده شد.

      8) (و) مروارید خوش آب و رنگ از آن سبب چهره خو را در زیر پوشش صدف پنهان کرد که از شعر آبدار و روان او (حافظ) خجلت زده گردید.

      شرح ابیات غزل (305)

      وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

      بحر غزل : مجتث مثمّن مخبون محذوف

      *

      منظور و هدف اصلی ما از مطالعه و غور در ایهامات غزل های حافظ و شرح و بسط آن ها بیشتر برای این است که هرچه بیشتر پی به روحیه و طرز تفکر این شاعر نامدار و شهره قرون و اعصار ببریم و او را همانطور که بوده بشناسیم و بیهوده راه اغراق نپیموده و از دایره واقعیت بیرون نیفتیم.

      شاعری با پادشاهی به سبب این که در طرز برداشت فکری درباره دو روزه حیات همسانی داشته و از ریاکاری و تظاهر و عوام فریبی به دورند، در بخشی از مسیر راه زندگی با هم همکاری و همفکری دارند اما به سبب مسائل سیاسی راه پادشاه از راه شاعر جدا می شود. شاعر نه بضاعت مالی دارد نه قدرت فیزیکی و برابری با شاه.

      در پیش چشم واقع بین اکثریتی که نان را به نرخ روز می خورند؛ شاعر باید اگر اهل دنیا و دنیاداری است با شاه، به ظاهر هم عقیده و همراه شده ودر تأیید کارهای او کوشا باشد وگرنه خود را کنار کشیده و از درگیری با همراه سابق خود احتراز و احتیاط را که شرط عقل است مراعات کند.

      زمانی که شاه شجاع ادیب و شاعر و اهل عیش و نوش و مخالف رفتارهای متعصبانه پدر خود، مجبور می شد علی رغم میل خویش به تظاهر و ریاکاری دست زده و در میخانه ها را ببندد و برای توده مردم خوشگذران شیراز محدودیت قایل شده و عوام فریبان را که مورد نفرت اکثریت مردمند روی کار آورد راه او و حافظ از هم جدا می شود اما حافظ با همه احتیاجی که به پادشاه به خاطر برقراری وظیفه ماهیانه یا سالیانه خود دارد با شمشیر قلم به جنگ پادشاه می رود.

      خوانندگان نباید چنین تصور کنند که سرودن یک غزل مانند همین غزل مورد بحث مشکلی نمی آفریند و لذا نمی توان آن را دلیل شجاعت و شهامت و ثبات عقیده گوینده دانست. پادشاه وقت، خود شاعر و به دقایق شعر آشناست. رقیبان و مخالفان حافظ همگی اهل ذوق و شعر و ادب اند و در چنین موقعیتی حافظ به مخالفت با سیاست پادشاه وقت برمیخیزد و به شاه مَتَلک می گوید.

      این غزل در همان اوایل تغییر سیاست شاه شجاع (775هـ) سروده شده است. بنابه ایهامات این غزل در بیت هفتم و هشتم، حافظ برای ملاقات با شاه شجاع و طرح نظریات خود و مباحثه در این باره، تقاضای ملاقات با شاه را کرده لیکن او را نپذیرفته اند و این عارف یکدنده و صریح اللهجه از صمیم قلب مکنونات خود را در ابیات این غزل ریخته و منتشر می کند :

      1- در بیت مطلع می گوید از اینکه بواسطه قدغن کردن شرابخواری و محدودیت های وضع شده در این فصل بهار و گل مجبور شده ام که بنا به فرموده! از شرابخواری دست بکشم شرمنده ام و خدا کند که کسی مثل من از کار نادرستی که انجام داد! شرمنده نباشد.

      2- با آوردن ضمیر (ما) و حالت استتار (تو) خطاب به شاه می گوید: آنچه را که به نام صلاح و مصلحت حکومت بهانه کار خود قرار داده یی چیزی جز فریب کاری و حیله و حقه بازی نیست و من اهل تأیید این کارها نیستم و خدا را شکر که با جدا کردن راهم، نزد شاهد و ساقی شرمنده و روسیاه نیستم.

      3- امیدوارم که شاه بزرگوار از این طرز عقیده و ثبات قدم من از من نرنجد چراکه در برابر سؤال و جواب او، دلیل قابل قبولی برای او ندارم و به خاطر یکرنگی عقیدتی که بدان پای می فشرم از ندادن جواب مقتضی سیاسی شرمنده ام.

      4- از شدت تأسف و ناراحتی وضع چنین مقرراتی، شب پیش تا صبح بیدار و ناراحت بودم و در نزد آنهایی که این تغییر سیاست را ساده و صحیح گرفته و ناراحتی در خود حس نمی کنند و خود را به خواب خرگوشی زده اند به ظاهر خجلم! …

      5- و بلافاصله به دنبال مطلب بالا اضافه می کند که اگر شاخه گل نرگس از شرم و خجالت شیوه و رفتار خشن و غیرقابل قبول نگاههای تند تو سر به زیر انداخته است حق دارد که خجالت بکشد.

      6- به منظور پوشیدن تلخی های مفاد ابیات پیشین، شاعر در این بیت به تعریف و تعارف شاه می پردازد تا در موقع ضرورت اگر پای بازخواست در پیش آید دلیلی در دست داشته باشد.

      7- مفاد بیت هفتم و هشتم که هر دو بازگویی یک مضمون در دو عبارت مختلف است گویای این مطلب است که اگر شاه شجاع روی از حافظ پوشانید و با او هم کلام نشد بدین سبب است که فی الواقع در برابر گفته های او حرفی نداشت که بزند و از فرط شرمندگی و خجالت از تغییر رویه خود، او را نپذیرفت و در واقع می گوید که این اوست که شرمنده واقعی است نه من که در شعر خود را شرمنده می دانم.
      ماحصل کلام آنکه حافظ شاعری شجاع است که مردانه از عقاید و نظریات خود دفاع می کند و از این بابت ما شاعر دیگری را چون او در تاریخ ادبیات خود سراغ نداریم.
      شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا