غزلیات حافظحافظ

غزل ۲۸۸- کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش

کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوشمعاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
الا ای دولتی طالع که قدر وقت می‌دانیگوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش
هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باریستسپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوش
عروس طبع را زیور ز فکر بکر می‌بندمبود کز دست ایامم به دست افتد نگاری خوش
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستانکه مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش
می‌ای در کاسه چشم است ساقی را بنامیزدکه مستی می‌کند با عقل و می‌بخشد خماری خوش
به غفلت عمر شد حافظ بیا با ما به میخانهکه شنگولان خوش باشت بیاموزند کاری خوش

غزل ۲۸۸

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. معانی لغات (288)

    طبع شعر : قریحه و ذوق شعر و شاعری .

    معاشر : همدم، مصاحب، شریک و طرف عشرت .

    یاری خوش : یاری خوشرفتار

    معاشر دلبری : دلبری معاشر، دلبر همدمی، دلبر مصاحبی .

    گلعذاری خوش : گلچهره یی خوشخو .

    دولتی طالع : کسی که بخت مساعد دارد، کسی که طالعی برخوردار از خوشبختی دارد .

    عشرت : عیش و شادی، خوشگذارنی .

    روزگاری خوش : روزگاری سازگار و دلپسند .

    برخاطر : بر دل، بر ضمیر .

    سپندی بر آتش نِه : اسپندی به منظور رفع چشم زخم در آتش بریز تا همانطور که دانه های اسپند در آتش می ترکد چشم حسود تو هم از آتش حسرت بترکد و به تو چشم زخمی نرسد .

    عروس طبع را : عروس طبع خود را، زیباترین اندیشه ذهن خود را .

    بِکر : بدیع، نو، دوشیزه .

    نقش ایام : بازی روزگار .

    شب صحبت : شب مصاحبت، کنایه از شبی که کنار لاله زار و مهتاب با دوستان می گذرانی .

    دادِ خوشدلی : حقّ شادی .

    طَرف : چشم و در اینجا مخفّف طَرَف به معنای کنار است .

    بنام ایزد : به نام ایزد متعال، ماشاءالله، چشم بد دور .

    مستی می کند با عقل : با عقل از در مستی و ستیزه جویی در می آید .

    خماری خوش : حالت خوش خمار، حالت بی خبری و سرمستی .

    شنگول : زیبای شاد و شوخ و خوش مشرب .

    خوش باش : خوش معاشرت، همیشه خوشحال، خوش سر و زبان .

    معانی ابیات غزل (288)

    1) کنار جوی آب روان و زیر سایه درخت بید با قریحه شعر و شاعری و دوستی خوشرفتار (و) دلبر همنشینی شیرین حرکات و ساقی گلچهره یی خوش خوی …

    2) هان، ای کسی که بخت با تو مساعد و ارزش وقت را به خوبی می شناسی، این عیش و عشرت و شادی برتو گوارا باد که ایام به کام توست .

    3) به آن کسی که بار عشق و محبت دلبری را بر دل دارد بگو که تا چشم نخورد، اسپند دود کند که کار و باری خوب دارد .

    4) اندام عروس طبع و قریحه خود را از اندیشه بدیع و نو آرایش می دهم شاید بر اثر بازی ایام، معشوق زیبارویی به چنگ من افتد .

    5) در شب مهتابی که روشنی بخش دل و جان است و در کنار چمن و لاله زاری با صفا، همنشینی با دوستان را قدر بدان و بهره خود را از عیش و نوش بگیر.

    6) چشم بد دور! در جام چشم های ساقی، شرابی موج می زند که با عقل از در مستی و ستیز در می آید و حالت بی خبری و سرخوشی بدست می دهد .

    7) حافظ! عمرت به بی خبری سپری شد، با ما به میخانه بیا تا ساقیان زیباروی خوش مشرب به تو راه بهزیستی را بیاموزند .

    شرح ابیات غزل (288)

    وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

    بحر غزل : هزج مثمّن سالم

    *

    سنائی : الا ای دلـــربای خوش بیا، کامـــد بهاری خوش

    شراب تلــخ ما را ده که هست ایـن روزگاری خوش

    *

    در شرح غزل 275 که با ردیف خوش سروده شده، گفته شد که احتمال داده می شود شاعر در استقبال غزلی که به اقتراح گذاشته شده، سروده باشد . شاعر جمعاً دو غزل با ردیفِ «خوش» سروده که این غزل مورد بحث دومین و آن هم به استقبال از غزل سنایی است که مطلع آن در بالا ذکر شد .

    غزلی است عاشقانه و بازگو کننده عقاید باطنی شاعر و ارائه کننده بهترین شیوه زندگی، و شاعر در خلا لِ اشعار خویش به کرّات ماحصل گفتار این غزل را در بیتی بازگو کرده و به عنوان مثال در غزلی دیگر مفاد بیت مقطع این غزل را چنین بازگو می کند :

    تا در ره پیــری به چـــه آییـن روی ای دل باری به غلـــط صرف شد ایام شبابت

    و یا :

    گل در بر و مـی در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلامست
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  2. تعبیر فال حافظ

    از خواب غفلت بیدار شو و این چند صباح عمر را غنیمت دان که روزگار به کامت می باشد. موفقیت و خوشبختی به رویت لبخند می زنند. خودت هم همتی بکن، همه چیز برای رسیدن به هدف و حاجت مهیاست. برخیز، انشاالله که موفق می شوی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا