Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 108

Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
غزلیات حافظحافظ

غزل ۰۲۴- مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست


Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 102

Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
نستعلیق نسخه pdf

علامه قزوینی

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق

چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

می بده تا دهمت آگهی از سر قضا

که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

کمر کوه کم است از کمر مور این جا

ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست

بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد

زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست

جان فدای دهنش باد که در باغ نظر

چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد

یعنی از وصل تواش نیست بجز باد به دست

 
شرح نوشتاری

معانی لغات غزل (۲۴)
مَطَلَب: طلب مکن، نخواه، درخواست مکن.
طاعت: مطیع بودن، عبادت، فرمانبرداری، عبودیّت، بندگی.
پیمان: عهد، میثاق.
صلاح: نیکوکاری.
اَلَست: روزی که آفریننده جهان انسان را بیافرید و از او پرسید که آیا من آفریننده و رِبِّ شما نیستم و آنها بلی گفتند. اشاره به آیه ۱۷۲ سورۀ اعراف: اَلَستُ بِرَبّکُم قالوُا بَلی.
وضو: به فتح واو به معنای آبی که با آن دست نماز می گیرند و به ضمّ واو به معنای نظافت و طهارت خاصّی که برابر دستورات شرع دستها و پاها و صورت را می شویند و از مقدّمات واجب نماز است.
چار تکبیر: چهار تکبیر– اشاره به چهار مرتبه تکبیر گفتن در نماز میّت است که با آن میّت را ترک می کنند و نیز کسی که بر او چهار تکبیر زده شد دنیا و مافیها را ترک گفته است.
سِرِّ قضا: راز سرنوشت.
چشمش مرساد: چشم بد به او مرساد، چشم زخم نبیند.
طارم: بام خانه، خرگاه، طاق، گنبد، اطاق فوقانی عمارت که با سقف چوبین می زده اند ( به فتح و ضمّ راء هر دو صحیح است).
طارم فیروزه: سقف فیروزه یی، گنبد فیروزه یی، کنایه از آسمان است.
خوش نشستن: به خوشی و خوبی در جای خود قرار گرفتن.
باغ نظر: (اضافه تشبیهی) فرجه دیدارِ باغ مانند، دیدگاه.
غنچه نبست: غنچه نیافرید، کنایه از دهان غنچه مانند است.
چمن آرا: آرایشگر چمن و مقصود از چمن آرای جهان ذات پروردگار است.
سلیمانی: با یاء نکره به معنای سلیمان گونه یی، مانند سلیمان.
باد به دست: باد در دست داشتن، با د ست خالی، محروم بودن.
معانی ابیات غزل (۲۴)
(۱)از منِ همیشه مست، مراسم بندگی و وفاداری به عهد و پیمان الهی و پرهیزکاری توقع مدار، چرا که از روز الست به باده نوشی مشهور و شناخته شدم.
(۲)من از همان لحظاتِ اولیۀ روز الست که با آبِ سرچشمهِ عشق وضو گرفتم، بر هر چه که در جهان هستی است پشتِ پا زدم.
(۳)پیاله یی از می به من بیاشامان تا مست شده تو را از راز بزرگ سرنوشتِ خود آگاه کنم که به حکم ازلی و سرنوشت، عاشقِ رو و مستِ بویِ چه کسی شده ام.
(۴)بار عشق سنگین و در زیر آن، کمرِ کوه از میانِ مور ضعیف تر است و به ناچار رشته عبودیّت و عهد و پیمان الهی از هم می گسلد و تو ای باده پرست، همچون من از رحمت پروردگار ناامید مباش.
(۵)به غیر از چشمِ مستِ آن فتّانه که خدا از چشم بدش به دور دارد، در زیر این گنبدِ کبود، کسی دیگر به مانند او در زیر طاق ابروان، دلبرانه بر جای خود خوش ننشسته است.
(۶)ای جان من به قربان دهانِ او باد که در باغ آفرینش هر چه نگاه کردم، خدا زیباتر از آن، غنچه یی نیافریده است.
(۷)حافظ از نیرو و امکانات عشق تو به قدرت سلیمانی رسید با این تفاوت که به جُز بادی که در اختیار سلیمان بود، در دست من چیزی از نعمتِ وصالِ تو باقی نماند.
شرح ابیات غزل (۲۴)
وزن غزل: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون مقصور
*
بدون شکّ این غزل و کلام فاخر و منسجم و عارفانه را حافظ در دهه آخر عمر پر برکت خویش که به سرحدّ کمال معرفت رسیده بوده، سروده است. حافظ غزل عاشقانه ساده و یکدست که در آن هیچ گونه اشاره و تلمیحی به نکات عرفانی نباشد ندارد و می توان چند غزل را از این قاعده مستثنی کرد. در این غزل هدف اصلی شاعر تشریح همان عقیده زیربنایی فکری خود او یعنی تسلیم به جبر محض به حکم تعیین سرنوشتِ ازلی و ایمان صادقانه و خالصانه خود بدان است که این مسئله در تمام عمر افکار او را به خود مشغول و تحت تأثیر قرار داده است.
شاعر در دو بیت آخر غزل پس از آنکه از تشریح و دفاع از حکم سرنوشت و مقدّرات مقسوم فراغت می یابد به تعریف معشوق ظاهری خود می پردازد. مهارت و چیرگی این شاعر بزرگ و بی همتا از اینجا روشن می شود که تعریف چشم و ابرو و دهان معشوق یعنی سه نقطه از چهره که سریعتر و در اوّلین نگاه انسان را تحت تأثیر خود قرار می دهد و هم چنین بهره یی که از این دیدار نصیبش شده، در کلمات و تشبیهاتی گنجانیده که گذشته از حالت ایجاز کلام کسی دیگر چنین تعریفی از چشم مست دلدار و دهان یار و حاصل عشقِ زیان بار نکرده و تقلید مضامین این دو بیت هم در دو بیت از محالات است.
*
به عنوان شاهد یادآور می شود که سعدی علیه الرّحمه می فرماید:
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفته ایم، چه حاصل که باد در چنگ است
و حافظ همین مضمون را جامع تر و زیباتر و موجّه تر در بیت مقطع غزل خویش آورده و موضوع سلیمان و باد را نیز در آن می گنجاند.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

5 دیدگاه

  1. و من در رمی جمرات،
    شاکی نبود سنگ،
    که برمجسمه شیطان زنم،
    دریافتم چه یاوه میپنداریم
    آن گاه که میپنداریم
    بشرزمانی
    خسته ازپیشروی اوهام
    به دامان خردودانش
    بازخواهدگشت…
    دریغ ودردساکنان قلمرو هستی رابه تمامی
    مدفون تلی حقارت وعقده دریافتم.

  2. سلام.
    از زحماتتون در تکمیل منابع روی خط(آنلاین) ادبیات سنتی ایران سپاسگذارم.
    امیدوارم در این راه از توفیقات الهی بهره مند باشید.
    چقدر خوب است که این وبسایت مکانی باشد برای این که هر کسی نظر شخصی خودش رو در مورد هر غزل حافظ بنویسه و بدون سخت گیری همه ی نظرات درج بشه.برای من همیشه جالب بوده که بدونم مردم از اشعار حافظ چی میگیرند و در واقع این جام جهان نما از دل مردم چی نشون میده.
    مطلع این غزل شاهدی بر بیت زیر است که اشاره به روز الست و پیمان گرفتن از انسان می باشد.همان سند جبری بودن عشق در انسان:

    مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
    بلی به حکم بلا بسته اند روز الست

    «الست بربکم ؟ قالوا: بلي ». (قرآن 7/172)
    در وبلاگ بنده چند مقاله ذیل سربرگ “ادبیات” مربوط به مذهب حافظ موجود است.در صورت تمایل سری بزنید.

  3. سلام.

    از زخمات فرهنگی و ملی شما که کمر همت بسته و چنان بار سنگینی در اشاعه اشعار ابر مرد فرهنگ عرفانی خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را با ظرافت سلیقه و صدای متین و هنرمندانه استاد گرمارودی تقدیم هموطنان ادب دوست و مشتاقان عالم عرفان تقدیم نموده اید بسیار متشکر و ممنون. قدر مسلم این همه زحمت و فداکاری مستلزم یک روح عاشقانه در فرهنگ و اذبیات ملی بوده و هر خواننده دور از وطن را مدیون لطف و صفای شما مینماید. از ایزد منان تقاضای بهترین را برای شما و همکاران اذب پرور شما مینمایم. با نهایت امتنان و تشکر.

    هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا