غزلیات حافظحافظ
غزل ۱۳۲- به آب روشن می عارفی طهارت کرد
به آب روشن می عارفی طهارت کرد | علی الصباح که میخانه را زیارت کرد |
همین که ساغر زرین خور نهان گردید | هلال عید به دور قدح اشارت کرد |
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد | به آب دیده و خون جگر طهارت کرد |
امام خواجه که بودش سر نماز دراز | به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد |
دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب | چه سود دید ندانم که این تجارت کرد |
اگر امام جماعت طلب کند امروز | خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد |
نتيجه تفال :
1- خواجه دربيت چهارم مي فرمايد ( دل به بهاي جان از پيچ و تاب گيسويش خريدار بلا و آشوب شد نم يدانم چه بهره اي برد که اين معامله را کرد ) جنابعالي مقصود و هدف را از اين معني ريابيد
2- ازناله و ترديد دست برداريد و همين هفته به يکي از مشاهد متبرکه برويد و دعا و نذر خود را ادا کنيدکه گشايش بسيار حاصل م يشود و سوره مبارکه طه از آيه 95 تا 70 را با حضور قلب و معني بخوانيد که بسيار کارساز خواهد بود
3- نگراني و اضطراب جنابعالي ناشي از ترديد و عدم اتکاي به نفس شما مي باشد درحاليکه اين نيت قابل اجرا مي باشد معتقدم کسي که عاشق نشود يا نباشد به قول جا مي بايد براو افسار زد
4- خبر خوشي دريافت م يکند و بيماري او شفا مي يابد و گمشده پيدا و قرض ادا م يوشد و مژده اي دريافت م يکنيد با شخص مهمي ملاقات خواهيد کرد و آنگاه يکي از عزيران معامله اي سودمند انجام خواهد داد .
5- جنابعالي روحيه اي بدين شرح داريد : متعادل خوش شانس صميمي رفيق دوست خوش باطن قدرشناس بي قيد و بند وقت نشناس خوش باطن راستگو فداکار مسلط به نفس پرانرژي رک گو زود جوش ب ي ريا خوش بين اهل مسابفه
6- دراين هفته ملاقاتي سودمند و معامه اي پردرآمد در انتظار خانواده شماست چيزي که فکرش را نمي کرديد و مدتها در انتظارش بوديد دراين ماه برايتان انجام مي پذيرد
7- مسافر م يآيد هديه اي دريافت م يکنيد ولي ردمسابقه اي شکست را پذيرا نباشيد و گمشده پيدا م يوشد او ضاع بر وفق مراد شما خواهد بود و زندگس شيريني خواهيد داشت به شرط آنکه نسبت به او حسود و بدبين نباشيد
8- نگران مسافر خود نباشيد که فعاليت هاي او مثمر ثمر واقع شده به زودي به اطلاع جنابعالي خواهد رسياند 4 فرزند در طالع داريد که دومي کوشاتر و مهربان تر است
١ -عارفى،در آغاز صبح،همين كه مىخانه را زيارت كرد با شراب روشن و شفاف وضو ساخت!
٢ -همين كه خورشيد(كه مانند جام طلايى بود)غروب كرد و از نظر پنهان شد،هلال ماه به دور
قدح اشاره كرد.[يعنى خميدگى هلال ماه قوس جام شراب را به ياد آورد.ضمن آن كه دور قدح بهمعناى گردش جام نيز منظور نظر است.مىگويد:طالع شدن هلال ماه يادآور اين بود كه ماه روزه بهپايان و زمان آن فرا رسيده كه جام را به گردش در آورى!]
٣ -خوشا به حال كسى كه براى نماز و راز و نياز با خدا از سر درد،با اشك چشم و خون جگر وضو
مىسازد.
4-امام بزرگوار جماعت كه مىخواست نمازى طولانى به جاى آورد،نخست خرقهى خود را با شراب شست و شو داد![سر نماز داشت،يعنى قصد نمازگزارى داشت.خون دختر رز،كنايه از شراباست.]
۵ -دلم در حلقهى زلف او،پريشانى و آشفتگى را براى خود خريد،نمىدانم از اين معامله چه سودى حاصل مىكرد![زلف يار را به حلقهاى تشبيه مىكند كه دل عاشق اسارت در آن و پريشانى رابه جان مىخرد!]
۶ -اگر امام جماعت،امروز مرا طلب كند به او خبر دهيد كه حافظ با شراب وضو ساخته است![و با
چنين وضويى نمىتواند در صف نماز بايستد و نماز بخواند!]
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری