غزلیات حافظحافظ

غزل ۱۱۶- کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد

کسی که حسن و خط دوست در نظر داردمحقق است که او حاصل بصر دارد
چو خامه در ره فرمان او سر طاعتنهاده‌ایم مگر او به تیغ بردارد
کسی به وصل تو چون شمع یافت پروانهکه زیر تیغ تو هر دم سری دگر دارد
به پای بوس تو دست کسی رسید که اوچو آستانه بدین در همیشه سر دارد
ز زهد خشک ملولم کجاست باده نابکه بوی باده مدامم دماغ تر دارد
ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو رادمی ز وسوسه عقل بی‌خبر دارد
کسی که از ره تقوا قدم برون ننهادبه عزم میکده اکنون ره سفر دارد
دل شکسته حافظ به خاک خواهد بردچو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد

 

غزل ۱۱۶

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. معانی لغات غزل 116

    حسن خط :زیبایی خط عذار ، زیبایی سبزه خط.

    محقق : مسلم ، ثابت شده ، نام نوعی خط تحریر.

    حاصل بصر : بهره یی که از نگرش برده می شود.

    خط فرمان : نوشته ، سند و حکم و دستور.

    به تیغ بردارد : با تیغ ببُرد.

    پروانه : جواز ، رخصت ، اجازه .

    زیر تیغ تو هردم سری دگر دارد :زیر شمشیر تو هر بار ،با سر بریدن باز سر برآورد.

    آستانه :پیشگاه ، محوطه زمین جلوی درگاه ورودی.

    زهد خشک : خشکه مقدسی ، زهد با ریا

    تَر : تر وتازه وشاداب.

    دماغ تر : مغز را تر و تازه و دور از خشکه مقدسی نگه می دارد.

    مدام: در اینجا به معنی همیشه ، شراب.

    زباده هیچت اگر نیست : اگر از باده هیچ بهره یی به تو نمی رسد ….. .

    دم : لحظه .

    وسوسه : تحریک ، اندرز و تلقین شیطانی نفس اماره .

    وسوسه عقل :واداشتن عقل به تفکر در عالم خلقت و سرگردانی حاصل از آن.

    دل شکسته : دل نومید .

    معانی ابیات غزل116

    (1) کسی که مشتاقانه به زیبایی خطّ سبز چهره دوست می نگرد، مسلماً از این دیدار بهره برداری می کند . (2)به مانند قلم سَرِ اطاعت بر خط فرمان او نهاده و بر نمی داریم تا اینکه او با تیغ سَرِ ما را بردارد . (3) کسی به مانند شمع اجازه دیدار تو را پیدا کرد که زیر تیغ تو، با از دست دادن سر خود ،باسری تازه تر سر برآوَرَد .

    (4) کسی به آرزوی پای بوسی تودست یافت که مانند خاک آستانه در ، سر بردرگاه تو خاکِ درت داشته باشد.

    (5) از خشکه مقدّسی بیزارم . شراب ناب کجاست ؟ زیرا بوی شراب پیوسته دماغم را تر وتازه وشاداب نگه می دارد .

    (6) اگر از شراب هیچ سودی نمی بری ، تنها این بهره برایت کافی نیست که تو را لحظه ای از وسوسه عقل دور نگاه می دارد .

    (7) آن کسی که از راه پرهیزگاری هیچ گامی فراترنگذاشته ، اینک سر آن دارد که راه میخانه را پیش گیرد . (8) دل خونین و ملول حافظ به مانند لاله ،داغ حسرت آرزویی را که بر جگر دارد با خود به خاک خواهد برد .

    شرح ابیات غزل (116)

    وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن

    بحرغزل : مجتّث مثمّن مخبون اصلم

    *

    سـعـدی : کـس آن کنـد کـه دل از یـار خویش ؟ مگر کسی که دل از سنگ سخت تر دارد سلمان ساوجی: زسوز نیم شبانم کسی خبر دارد کـه چون چراغ شـبی زنـده تا سحر دارد مـن آن نـیـم کـه سـر از خـط دوســت بـردارم وگــر بـه تیـغ سـرم بـی دریـغ بـر دارد مـرا سـری است که پیـشـت نـهـاده ام ، بـردار دگـر مگـوی که سـلمان سـری دگر دارد غزل سلمان ساوجی که سه بیت آن در بالاآورده شد غزلی لطیف ومورد توجه حافظ است . سلمان ساوجی برای سر ، در دوبیت بالا ، سر از خط دوست برداشتن ، سر با تیغ بی دریغ برداشتن ، سر در پیش نهادان ، سر برداشتن ، سری دگر داشتن را که همگی ترکیبات زیبایی است در کمال بلاغت آورده و همین مورد توجه حافظ قرار گرفته و سبب و انگیزه سرودن این غزل توسط او شده و او همه این موارد یاد شده بالا را به نحوی بازگو وبازسازی کرده است .

    سلمان می گوید : من آن نیم که سر از خط دوست بردارم و گ›ربه تیغ سرم بی دریغ بردارد

    حافظ می گوید : چو خامه بر خط فرمان او سر طاعت نـهـاده ایـم ،مـگـر او به تیغ بردارد.

    سلمان می گوید : مرا سری است به پیشت نهاده ام ، بردار .

    حافظ می گویدبه پای بوس تو دست کسی رسید که او چو آستانه بدین در همیشه سر دارد. سلمان می گوید : دگر مگوی که سلمان سری دارد .

    حافظ می فرماید: کسی به وصل تو چون شمع یافت پروانه که زیر تیغ تو هر دم سری دگر دارد.

    دربیت مطلع غزل حافظ ، حسن خط، حسن و خط ، حسن رخ ، هر سه ضبط شده و به حکم مفاد بیت دوم این غزل و آوردن کلمه ( محقق ) در بیت حسن خط ارجح است زیرا نام نوعی حط تحریر در قدیم خط محقّق است که یاد آور سبکی است در انشاء خطّو جمله خط ِ فرمان در بیت دوم نیز تأیید دیگری است بر توّجه شاعر بر حسن خط دوست و ذکر این مطلب ضرورت دارد که در گذشته وصف خط عذار محبوب هم مانند وصف خال چهره او در نزد شعرا معمول و ممدوح بوده است . بیت هفتم شاید اشاره یی باشد به داستان شیخ صنعان ودر بیت مقطع نیز شاعر اشاره به داغی دارد که ماند لاله بر دلش نهاده شده و آن را با خود به گور خواهد برد.وبعید نیست اشاره به داغ از دست دادن عزیز از دست رفته یی مانند فرزند او باشد.
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا