غزلیات حافظحافظ

غزل ۱۰۵- صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد


Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 102

Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
نستعلیق

علامه قزوینی

صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد

ور نه اندیشه این کار فراموشش باد

آن که یک جرعه می از دست تواند دادن

دست با شاهد مقصود در آغوشش باد

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

شاه ترکان سخن مدعیان می‌شنود

شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد

گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت

جان فدای شکرین پسته خاموشش باد

چشمم از آینه داران خط و خالش گشت

لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد

نرگس مست نوازش کن مردم دارش

خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد

به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ

حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد

شرح جلالی

معانی لغات غزل (۱۰۵)

صوفی: پشمینه پوش پیرو طریقه تصوف.
نوشش باد: گوارایش باد.
آنکه یک جرعه‌یی از دست تواند دادن: کسی که به منظور اعتدال در شرب باده می‌تواند در آشامیدن مفرط کف نفس کند.
شاهد مقصود: (اضافة تشبیهی) مقصود به شاهد تشبیه شده است.
قلم صنع: قلم آفرینش جهان.
مظلمه: دادخواهی، شکایت از ظلم، ستمی که برکسی وارد شود.
خون‌سیاووش: خونی که از سیاووش به زمین ریخته شد، گیاه خون سیاووش، یا پر سیاووشان که نوعی سرخس و تب‌بر بوده و در جاهای مرطوب و کم‌نور مانند دهانه قناتها می‌روید و مشهور است که با ریختن خون ناحق سیاووش توسط افراسیاب بر زمین این گیاه روئیده شد. توضیحاً ساقه‌های این گیاه به رنگ قرمز و برگهای آن عیناً به مانند برگ شبدر بوده و رنگ قرمز ساقه‌ها سبب وجه تسمیه آن شده است.
کبر: تکبر، نخوت.
شکرین پسته خاموش: لب و دهان شیرین و ساکت.
خط و خال: موهای تازه رسته بر عارض، سبلت نوجوان و خال چهره.
بر و دوش: سینه و شانه.
نرگس مست: چشم مخمور.

 

معانی ابیات غزل (۱۰۵)

(۱) اگر صوفی در خوردن باده زیاده‌روی نکند گوارای وجودش، وگرنه فکر شرابخواری از سر او دور باد.
(۲) و آن کسی که می تواند از یک پیمانه زیادی چشم پوشیده و از دست بنهد، دستش در آغوش محبوبش باد.
(۳) الف: پیر و مرشد ما گفت که بر قلمی که سرنوشت آدمی را رقم می‌زند خطا و ناروایی نرفته است، آفرین بر نظریه پاک او که پوشاننده خطاست.
ب: مرشد ما گفت درکار تعیین سرنوشت، سهو وخطایی نرفته است آفرین بر نظریه پاک او که خطای خطاکاران را می‌پوشاند.
(۴) شاه ترکان، گوش‌به‌حرف دشمنان‌می‌دهد از ستمی که برسیاووش رفته است‌شرمش باد.
(۵) چشمانم از آینه دارانی است که خال و خط او را می‌نمایاند، خدا کند که لبم هم از بوسه دهندگان بر و دوشش باشد.
(۶) هرچند ازروی‌غرور و خودخواهی‌با من‌حرفی نزد، جان من فدای آن‌دهان لب بسته باد.
(۷) هرگاه چشم مخمور نوازشگر و مردم‌نواز او، قدح قدح خون عاشقان را بیاشامد، براو گوارا باد.
(۸) حافظ به بندگی و ارادتمندی تو در جهان مشهور شده است، پیوسته حلقه غلامی زلف تو در گوش او باد.
شرح ابیات غزل (۱۰۵)

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع‌لان
بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ
*
این یکی از غزلهای بحث انگیز شاعر هنرآفرین و گزیده گوی ما حافظ شیرازی‌ست که هم در شأن نزول آن و هم درمعنای بیت سوم آن بسیار قلمفرسایی شده و نظریات مختلفی ارائه گردیده است. از آنجایی که نقل و تشریح همه نظریه‌ها در اینجا مقدور نیست آنچه را پس از مطالعه همه نظریه‌ها به عقل سلیم جور می‌آید خواهیم آورد:
غزل در زمان شاه شجاع و به هنگامی سروده شده است که جنگ لفظی و کشمکش فیمابین حافظ و شیخ‌زین‌الدین کلاه و عبدالله بنجیری به دربار شاه کشیده شده و شاه شجاع با استماع نظریات مدعیان حافظ، هرچند از شماتت حافظ خودداری نموده لیکن به منظور احتیاط از جانبداری صریح او نیز سرباز زده است. غزل از سه موضوع تشکیل شده است: موضوع اول: در بیت مطلع و بیت دوم که شروع غزل است بحثی دربارة نحوه شرب شراب و رعایت اندازه و احتیاط دارد. این نه به آن معناست که حافظ می‌خواهد صوفی یا صوفیانی را نصیحت یا تخطئه کند بلکه از آنجا که اصل موضوع بر سر باده‌نوشی و تعریف صریح و فاحش از شراب‌خواری او است، موضوعی که مدعیان حافظ دستاویز شکایت و مخالفت خود قرار داده‌اند، حافظ می‌خواهد بگوید که من از عقیده خود برنمی‌گردم و شرب باده را در حد اعتدال مجاز می‌دانم. همانطور که ابوعلی‌سینا هم بر این عقیده بوده است و در این باره چنین می‌سراید:

به طعم تلخ چو پند پدر ولیک مفید
به نزد جاهل باطل، به نزد دانا حق

حلال گشته به تجویز عقل بر دانا
حرام گشته به فتوای شرع بر احمق

حلال بر عقلا و حرام برجهال
که می‌ محک بود و خیر و شر ازو مشتق

موضوع دوم: در بیت سوم غزل و با یک دنیا معنی خلاصه می‌شود. توضیح اینکه حافظ به سرنوشت محتوم معتقد و کراراً این موضوع را با الفاظ و عبارات مختلف بازگو کرده بطوری که دیگر جای اگر و مگر و توجیه باقی نگذاشته است.
در این بیت حافظ به زبان پیر، این موضوع را به میان کشیده و از شرابخواری خود دفاع می‌کند و سخن سربسته او به این معناست که قلم صنع که من را رندی شرابخوار رقم زده است خطا نکرده است و ای آفرین بر این نظریه پاک پیر ما که در توجیه خطای من به کار رفته و خطای مرا سبک جلوه داده و من خطا کار را متجاهر به فسق و مخالف شریعت نمی‌داند. بنابراین به هیچوجه منظور شاعر بیان مستقل یک نظریه که از قلم صنع درمبداء آفرینش سرزده که نمی‌توان آنها را بالصراحه بیان کرد نیست بدلیل اینکه در میان غزلی که بازگویی از شرح حال خود و مدعیان خود و نظریه شاه‌شجاع مطرح است یک مطلب معترضه هرگز نمی‌تواند مورد قبول باشد و از سلیقه حافظ نیز به دور است.
موضوع سوم شرح قضایاست. شاعردر بیت چهارم و پنجم و ششم و هفتم و هشتم به توضیح ماجرا پرداخته و می‌گوید شاه‌شجاع (شاه ترکان، شاهی که از طرف مادری نسبش به ترکان قراختایی می‌رسد) حرفهای بی‌پایه و اساس مدعیان من را می‌شنود و تلویحاً به گوش دل می‌گیرد و این به مانند همان رویداد سعایت سخن‌چینان دروغگویی مانند گرسیوز برادر افراسباب است که نظر افراسیاب را نسبت به سیاووش، داماد افراسیاب به خطا گرایش داده و سبب قتل سیاووش می‌شوند و دردنبال آن اضافه می‌کند هرچند شاه با شنیدن این تهمتها علناً به من اعتراضی نکرد من از این خاموشی او بی‌نهایت سپاسگزارم و با تعریفی چند خود را غلام و چاکر شاه قلمداد می‌کند.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

18 دیدگاه

  1. پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
    آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
    منظور حافظ از این بیت چیه؟
    می تونیم این طور استنباط کنیم که حافظ برای خدا خطا قائل شده

  2. سلام
    در این بیت نه تنها اشاره می کند که خداوند از خطا مبرا بوده بلکه به خاطر صفت ستار العیوب بودنش هم مورد ستایش قرار گرفته است.

  3. با سلام
    در پاسخ به دوستاني كه اظهار نظر نموده اند كه منظور از بيت پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت/آفرين بر نظر پاك خطاپوشش باد بايد عرض كنم كه بر حسب ظاهر از اين بيت چنين برداشتي نمي توان كرد. در مورد مفهوم اين بيت دو نظر مي توان ارائه داد:
    نخست اينكه پير ما گفت كه در آفرينش جهان خطايي وجود نداشته وبلافاصله با آوردن عبارت “آفرين برنظر پاك خطاپوشش باد” شاعر در پي آن است كه بيان كند جهان آفرينش چندان هم بدون خطا و اشتباه نيست. اين تعبيري است كه بخصوص دين ستيزان و ملحدان را بسيار خوش مي‌آيد و در هر حال ظاهر بيت چنين معني اي را افاده مي كند
    دوم اشاره شاعر گرانقدر به حديثي است ار رسول خدا كه فرمود :رفع عن امتي تسعه الاشيا الخطا و النسيان و….
    يعني از امت من 9 چيز برداشته شد خطا و فراموشي و…
    در مورد دلالت اين حديث و آنچه مورد نظر رسول گرامي اسلام بوده است ميان علما اختلاف است به ويژه بحث برسر عبارت رفع است كه منظور از برداشته شد چيست چون به واقع نفس خطا و فراموشي در ميان امت اسلام وجود دارد برخي بر اين عقيده اند كه حداقل در مورد خطا منظور اين است كه خداوند امت محمد را به واسطه اعمالي كه از روي خطا مرتكب شده اند مواخذه نمي كند با اين وصف اگر بخواهيم بيت را با توجه به حديث مذكور معنا كنيم بايد بگوييم كه:
    پير يعني حضرت رسول فرمود كه خداوند از خطا مي گذرد
    توضيح اينكه خطا عمل نادرستي است كه انسان از روي نا آگاهي و بدون قصد و عمد مرتكب مي شود

  4. نظر من با اقاي عليرضا يكي است و دراين بيت منظور حضرت حافظ همان حديث پيامبر است و منظور از پير ما همان پيامبر است.متاسفانه بعضي از علما اين بيت حافظ رااين جور تفسير ميكنند كه شاعر منظورش خطا پوشي پير است و حضرت حافظ را بدين سبب كافر ميدانند كه اين تفسير خطاي محض خود اين علماست كه شناخت مناسبي از حضرت حافظ ندارند

  5. اگربخواهم برداشتی غیرازکفرحافظ داشته باشم هیچکدام ازتفاسیرمربوط به این بیت تاکنون من را راضی نکرده است لطفا اگردوستی مطلب جدید ومستندی دارد به من ارایه دهد .باتشکروسپاس

  6. شاید حافظ از مصراع آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد، منظورش خطاشوی بوده یعنی کسی که خطا هارو از بین میبره چنانکه جای دیگه ای میگه: آبرو میرود ای ابر خطا پوش ببار. وگرنه حافظ هیچ وقت نگفته که بر قلم صنع خطا رفته چنانکه میگه: نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش/که من این مساله بی چون و چرا می بینم

  7. با سلام، با عرض ادب و احترام به همه دوستان
    در این بیت چیزی جز راستی و صحت گفتار حافظ وجود ندارد
    پس از قضییه منصور حلاج عرفا عقایدشان را پشت کلمات مخفی می کردند
    حافظ به صراحت می گوید که این هستی پر از اشکال است و ایراداتی دارد اما پیرما از سر کرم و لطفش است که می گوید بی عیب است
    این واقع بینی حافظ است
    لطفا عقاید مذهبی خود را دور بریزید و دوباره شعر را بخوانید
    چرا باید از اصل معنی با مغلطه به جای دیگری برویم وقتی معنی انقدر واضح است

  8. سلام
    به نظر من این بیت می تونه اشاره به این دیدگاه کلامی اشاعره داشته باشه که معتقدندجهان خیر محضه وهیچ گونه زشتی وشری درجهان نیست. وبلاها وشرورنسبی اند وما آن را شر می بینیم. حال آنکه درحقیقت شر نیستند.

  9. اینجوری که شما می‌فرمایید باید برای تفسیر اشعار حافظ اعتقادات مذهبی خودمون رو دور بریزیم، برداشت بنده اینه که حافظ هم اعتقاد مذهبی نداشته و این لطائف که از سر زلف یار می‌گفت و قرآن زبر خواندن با چارده روایت و هرچه کرد همه از دولت قرآن کردن رو نادیده بگیریم.
    این برداشت شخص شماست که فقط این تک بیت رو در نظر گرفتید مثل کسانی که فیل رو در تاریکی لمس می‌کردن.
    کدوم قسمت از اجزای طبیعت رو حافظ اعتقاد داشت که خطا و اشتباهی در بوجود آوردنش هست؟ خوبه الان ملحدینی مانند داروین که معتقدند طبیعت از سر تصادف و اتقاق بوجود اومده بازهم اشکالی براون نمی‌گیره و عده ای دیگه طبیعت رو بعنوان خالق خودشون میشناسن و اون‌رو تا حد پرستش قبول دارن.
    آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد که با وجود اینکه خودش تا اینقدر علیم و دقیقه باز هم خطاهای ما بندگانش رو می‌بخشه و اون‌قدر کریمه که ما هر روز به درگاهش گناه می‌کنیم ولی انه تواب رحیم.

  10. بنام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست!
    افراد را از نظر معرفتی به دو گروه سطحی‌نگر و عمیق می‌توان تقسیم کرد.
    آفرینش در نگاه افراد سطحی پر از خطا و اشتباه است؛ اما در نظر افراد عمیق نه تنها هیچ خطایی در آفرینش نیست؛ بلکه همه چیز نماد و آیتی از علم و حکمت و قدرت و جمال حضرت علیم و حکیم و قدیر و جمیل علی الاطلاق است.
    پس، منظور از پیر همان انسان عمیق است که اساساً خطایی در آفرینش نمی‌بیند نه اینکه می‌بیند و زیرسبیلی رد می‌کند. حافظ در مقام مدح و ستایش چنین انسان فرزانه‌ای است که گویا استاد و پیر او نیز بوده است.

  11. معاني لغات غزل (105)
    صوفي: پشمينه پوش پيرو طريقه تصوف.
    نوشش باد: گوارايش باد.
    آنكه يك جرعه‌يي از دست تواند دادن: كسي كه به منظور اعتدال در شرب باده مي‌تواند در آشاميدن مفرط كف نفس كند.
    شاهد مقصود: (اضافة تشبيهي) مقصود به شاهد تشبيه شده است.
    قلم صنع: قلم آفرينش جهان.
    مظلمه: دادخواهي، شكايت از ظلم، ستمي كه بركسي وارد شود.
    خون‌سياووش: خوني كه از سياووش به زمين ريخته شد، گياه خون سياووش، يا پر سياووشان كه نوعي سرخس و تب‌بر بوده و در جاهاي مرطوب و كم‌نور مانند دهانه قناتها مي‌رويد و مشهور است كه با ريختن خون ناحق سياووش توسط افراسياب بر زمين اين گياه روئيده شد. توضيحاً ساقه‌هاي اين گياه به رنگ قرمز و برگهاي آن عيناً به مانند برگ شبدر بوده و رنگ قرمز ساقه‌ها سبب وجه تسميه آن شده است.
    كبر: تكبر، نخوت.
    شكرين پسته خاموش: لب و دهان شيرين و ساكت.
    خط و خال: موهاي تازه رسته بر عارض، سبلت نوجوان و خال چهره.
    بر و دوش: سينه و شانه.
    نرگس مست: چشم مخمور.
    معاني ابيات غزل (105)
    (1) اگر صوفي در خوردن باده زياده‌روي نكند گواراي وجودش، وگرنه فكر شرابخواري از سر او دور باد.
    (2) و آن كسي كه مي تواند از يك پيمانه زيادي چشم پوشيده و از دست بنهد، دستش در آغوش محبوبش باد.
    (3) الف: پير و مرشد ما گفت كه بر قلمي كه سرنوشت آدمي را رقم مي‌زند خطا و ناروايي نرفته است، آفرين بر نظريه پاك او كه پوشاننده خطاست.
    ب: مرشد ما گفت دركار تعيين سرنوشت، سهو وخطايي نرفته است آفرين بر نظريه پاك او كه خطاي خطاكاران را مي‌پوشاند.
    (4) شاه تركان، گوش‌به‌حرف دشمنان‌مي‌دهد از ستمي كه برسياووش رفته است‌شرمش باد.
    (5) چشمانم از آينه داراني است كه خال و خط او را مي‌نماياند، خدا كند كه لبم هم از بوسه دهندگان بر و دوشش باشد.
    (6) هرچند ازروي‌غرور و خودخواهي‌با من‌حرفي نزد، جان من فداي آن‌دهان لب بسته باد.
    (7) هرگاه چشم مخمور نوازشگر و مردم‌نواز او، قدح قدح خون عاشقان را بياشامد، براو گوارا باد.
    (8) حافظ به بندگي و ارادتمندي تو در جهان مشهور شده است، پيوسته حلقه غلامي زلف تو در گوش او باد.
    شرح ابيات غزل (105)
    وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع‌لان
    بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ
    *
    اين يكي از غزلهاي بحث انگيز شاعر هنرآفرين و گزيده گوي ما حافظ شيرازي‌ست كه هم در شأن نزول آن و هم درمعناي بيت سوم آن بسيار قلمفرسايي شده و نظريات مختلفي ارائه گرديده است. از آنجايي كه نقل و تشريح همه نظريه‌ها در اينجا مقدور نيست آنچه را پس از مطالعه همه نظريه‌ها به عقل سليم جور مي‌آيد خواهيم آورد:
    غزل در زمان شاه شجاع و به هنگامي سروده شده است كه جنگ لفظي و كشمكش فيمابين حافظ و شيخ‌زين‌الدين كلاه و عبدالله بنجيري به دربار شاه كشيده شده و شاه شجاع با استماع نظريات مدعيان حافظ، هرچند از شماتت حافظ خودداري نموده ليكن به منظور احتياط از جانبداري صريح او نيز سرباز زده است. غزل از سه موضوع تشكيل شده است: موضوع اول: در بيت مطلع و بيت دوم كه شروع غزل است بحثي دربارة نحوه شرب شراب و رعايت اندازه و احتياط دارد. اين نه به آن معناست كه حافظ مي‌خواهد صوفي يا صوفياني را نصيحت يا تخطئه كند بلكه از آنجا كه اصل موضوع بر سر باده‌نوشي و تعريف صريح و فاحش از شراب‌خواري او است، موضوعي كه مدعيان حافظ دستاويز شكايت و مخالفت خود قرار داده‌اند، حافظ مي‌خواهد بگويد كه من از عقيده خود برنمي‌گردم و شرب باده را در حد اعتدال مجاز مي‌دانم. همانطور كه ابوعلي‌سينا هم بر اين عقيده بوده است و در اين باره چنين مي‌سرايد:

    به طعم تلخ چو پند پدر وليك مفيد
    به نزد جاهل باطل، به نزد دانا حق

    حلال گشته به تجويز عقل بر دانا
    حرام گشته به فتواي شرع بر احمق

    حلال بر عقلا و حرام برجهال
    كه مي‌ محك بود و خير و شر ازو مشتق

    موضوع دوم: در بيت سوم غزل و با يك دنيا معني خلاصه مي‌شود. توضيح اينكه حافظ به سرنوشت محتوم معتقد و كراراً اين موضوع را با الفاظ و عبارات مختلف بازگو كرده بطوري كه ديگر جاي اگر و مگر و توجيه باقي نگذاشته است.
    در اين بيت حافظ به زبان پير، اين موضوع را به ميان كشيده و از شرابخواري خود دفاع مي‌كند و سخن سربسته او به اين معناست كه قلم صنع كه من را رندي شرابخوار رقم زده است خطا نكرده است و اي آفرين بر اين نظريه پاك پير ما كه در توجيه خطاي من به كار رفته و خطاي مرا سبك جلوه داده و من خطا كار را متجاهر به فسق و مخالف شريعت نمي‌داند. بنابراين به هيچوجه منظور شاعر بيان مستقل يك نظريه كه از قلم صنع درمبداء آفرينش سرزده كه نمي‌توان آنها را بالصراحه بيان كرد نيست بدليل اينكه در ميان غزلي كه بازگويي از شرح حال خود و مدعيان خود و نظريه شاه‌شجاع مطرح است يك مطلب معترضه هرگز نمي‌تواند مورد قبول باشد و از سليقه حافظ نيز به دور است.
    موضوع سوم شرح قضاياست. شاعردر بيت چهارم و پنجم و ششم و هفتم و هشتم به توضيح ماجرا پرداخته و مي‌گويد شاه‌شجاع (شاه تركان، شاهي كه از طرف مادري نسبش به تركان قراختايي مي‌رسد) حرفهاي بي‌پايه و اساس مدعيان من را مي‌شنود و تلويحاً به گوش دل مي‌گيرد و اين به مانند همان رويداد سعايت سخن‌چينان دروغگويي مانند گرسيوز برادر افراسباب است كه نظر افراسياب را نسبت به سياووش، داماد افراسياب به خطا گرايش داده و سبب قتل سياووش مي‌شوند و دردنبال آن اضافه مي‌كند هرچند شاه با شنيدن اين تهمتها علناً به من اعتراضي نكرد من از اين خاموشي او بي‌نهايت سپاسگزارم و با تعريفي چند خود را غلام و چاكر شاه قلمداد مي‌كند.
    ***
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  12. پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
    آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
    از آنجایی که شرح های مختلفی در باره این بیت گفته اند که نامربوط است حتی داستان جعل کرده اند تا حافظ را زیر مضان کفر قرار ندهند
    و داستان عبارت از این است که شخصی بنام صنع الله بوده و خوش نویس بوده
    و بحث در باره خط اوست که خطایی نداشته است.
    الغرض:
    در این بیت باید توجه کرد راوی یعنی گوینده ماجرا یک مرید است و از پیر سئوال میکند که آیا در آفرینش خطایی هست،پیر میفرماید که خطایی نمیتواند وجود داشته باشد .
    نکته: میزان مدارج و فهم و درک یک پیر بالا تر از یک مرید خام است بنابر این گفته پیر را مرید خام بر نمیتابد و هضم نمیکند و نمی پذیرد و در اندیشه خود خیال میکند پیر رو پوشی میکند و او را از سر خود وا کرده و جواب مصلحت آمیزی داده است که مبرا از کفر است و آفرینی بر پیر میگوید که نیتی پاک دارد علیرغم خطایی که در قلم خلقت هست.
    خوب پیر کاردان و عارف در مقابل مرید خام و کم معرفت حق با کدام است ؟
    کسانی که حق را به مرید میدهند خود در ردیف اویند و بر عکس حال شما حق را به کدام میدهید؟
    حافظ رندانه در این بیت اذهان را به چالش میکشد تا ذهن یک پیر با ذهن یک مرید خام مشخص شود و البته که خود در مقام پیر بوده است.

  13. با سلام
    به نظر بنده دنیایی که خدا ساخته لبریز از بدبختی است حالا چرا اینقدر ما آدمها رو تحت فشار قرار داده من نمیدونم – خدا جون هر کسی رو به یه مشکلی گرفتار کرده – حضرت رسول میفرماید دنیا خانه گرفتاریهاست .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا