ضحاک
-
بخش ۱۱- داستان فریدون با کارگزار ضحاک
چوکشور ز ضحاک بودی تهی یکی مایه ور بد بسان رهی که او داشتی گنج و تخت و سرای شگفتی…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۲- بند کردن فریدون ضحاک را
جهاندار ضحاک ازان گفتگوی به جوش آمد و زود بنهاد روی چو شب گردش روز پرگار زد فروزنده را مهره…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۰- دیدن فریدون دختران جمشید را
طلسمی که ضحاک سازیده بود سرش به آسمان برفرازیده بود فریدون ز بالا فرود آورید که آن جز به نام…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۹- پیروزى فریدون بر ضحاک و دست یافتن بر گنجهاى آن
چو آمد به نزدیک اروندرود فرستاد زی رودبانان درود بران رودبان گفت پیروز شاه که کشتی برافگن هم اکنون به…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۸- رفتن فریدون به جنگ ضحاک
فریدون به خورشید بر برد سر کمر تنگ بستش به کین پدر برون رفت خرم به خرداد روز به نیک…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۷- داستان ضحاک با کاوه آهنگر
چنان بد که ضحاک را روز و شب به نام فریدون گشادی دو لب بران برز بالا ز بیم نشیب…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۶- پرسیدن فریدون نژاد خود را از مادر
چو بگذشت ازان بر فریدون دو هشت ز البرز کوه اندر آمد به دشت بر مادر آمد پژوهید و گفت…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۵- سیر نشدن ضحاک از جستجو
نشد سیر ضحاک از آن جست جوی شد از گاو گیتی پر از گفتگوی دوان مادر آمد سوی مرغزار چنین…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴- اندر زادن فریدون
برآمد برین روزگار دراز کشید اژدهافش به تنگی فراز خجسته فریدون ز مادر بزاد جهان را یکی دیگر آمد نهاد…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲- درمان کردن ضحاک
چنان بد که هر شب دو مرد جوان چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان خورشگر ببردی به ایوان شاه همی…
بیشتر بخوانید »
- 1
- 2