پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود
-
بخش ۶
وزان جایگه بازگشتند شاد پسندیده داراب با رشنواد به منزل بران طاق ویران رسید که داراب را اندرو خفته دید…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۷
ز درگاه پرده فروهشت شاه به یک هفته کس را ندادند راه جهاندار زرین یکی تخت کرد دو کرسی ز…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۵
بگفت این و زان جایگه برگرفت ازان مرز تا روم لشکر گرفت سپهبد طلایه به داراب داد طلایه سنان را…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴
چنان بد که روزی یکی تندباد برآمد غمی گشت زان رشنواد یکی رعد و باران با برق و جوش زمین…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲
چو بیگاه گازر بیامد ز رود بدو جفت او گفت هست این درود که باز آمدی جامهها نیمنم بدین کارکرد…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۳
به گازر چنین گفت روزی که من همی این نهان دارم از انجمن نجنبد همی بر تو بر مهر من…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱
به بیماری اندر بمرد اردشیر همی بود بیکار تاج و سریر همای آمد و تاج بر سر نهاد یکی راه…
بیشتر بخوانید »