پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود
-
بخش ۱۲ – وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
چنین گوید از نامهٔ باستان ز گفتار آن دانشی راستان که آگاهی آمد به آباد بوم بنزد جهاندار کسری ز…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۰ – نامه کسری به هرمزد
شنیدم کجا کسری شهریار به هرمز یکی نامه کرد استوار ز شاه جهاندار خورشید دهر مهست و سرافراز و گیرنده…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۱ – سخن پرسیدن موبد ازکسری
یکی پیر بد پهلوانی سخن به گفتار و کردار گشته کهن چنین گوید از دفتر پهلوان که پرسید موبد ز…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۹ – داستان کسری با بوزرجمهر
چنان بد که کسری بدان روزگار برفت از مداین ز بهر شکار همیتاخت با غرم و آهو به دشت پراگند…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۸ – داستان کلیله ودمنه
نگه کن که شادان برزین چه گفت بدانگه که بگشاد راز ازنهفت بدرگه شهنشاه نوشین روان که نامش بماناد تا…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۷ – داستان طلخند و گو
چنین گفت شاهوی بیداردل که ای پیر دانای و بسیار دل ایا مرد فرزانه و تیز ویر ز شاهوی پیر…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۵ – رزم خاقان چین با هیتالیان
چنین گفت پرمایه دهقان پیر سخن هرچ زو بشنوی یادگیر که از نامداران با فر و داد ز مردان جنگی…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۶ – داستان درنهادن شطرنج
چنین گفت موبد که یک روز شاه به دیبای رومی بیاراست گاه بیاویخت تاج از بر تخت عاج همه جای…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴ – داستان مهبود با زروان
چنین گفت موبد که بر تخت عاج چو کسری کسی نیز ننهاد تاج به بزم و برزم و به پرهیز…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۲ – داستان نوشزاد با کسری
اگر شاه دیدی وگر زیردست وگر پاکدل مرد یزدانپرست چنان دان که چاره نباشد ز جفت ز پوشیدن و خورد…
بیشتر بخوانید »
- 1
- 2