غزلیات حافظحافظ

غزل ۲۵۹- منم که دیده به دیدار دوست کردم باز

منم که دیده به دیدار دوست کردم بازچه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشویکه کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دلکه مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشقبه قول مفتی عشقش درست نیست نماز
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیردر این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلیکه کید دشمنت از جان و جسم دارد باز
فکند زمزمه عشق در حجاز و عراقنوای بانگ غزل‌های حافظ از شیراز

 

غزل ۲۵۹

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. نتيجه تفال :
    1- خواجه در بيتهاي 1-2-6- به ترتيب فرمايد ( عجبا اين من هستم که چشم به جمال يار روشن کردم اي برآرنده نياز چقدر از تو سپاسگزارم که نعمت ديدار دوست را قسمت من کردي )( به نيازمند رنج عشق بگو که چهره از غبار کوي دوست پاک نکند که اکسير رسيدن به سرمنزل مقصود گرد کوي نياز و خاکساري در راه معشوق است ) ( دلا از دشواريهاي سلوک و راه و طريق آن روي مگردان زيرا که رهرو کامل از ناهمواريهاي طريق نگران و مشوش نمي شود ) خود تفسير کنيد
    2- هدف جنابعالي بسيار خوب و پسندیده مي باشد اما نياز به سرعت عمل و دقت و تلاش بيشتر دارد چون بايد مقدمات آن را فراهم کنيد تا موفق شويد پس اين فاکتورها جاي نگراني و نرديد نبايد وجود داشته باشد
    3- برخداوند توکل کنيد و آستين ها را بالا بزنيد و اقدام کنيد و ازهيچ چيز هراس نداشته باشيد زيرا اين فال شگون بسيار دارد از سخنان حسود و بد انديش ناراحت نشويد چون آنها رشک مي برند
    4- به پدر و مادر توجه خاص داشته باشيد يکي از اقوام به کمک خانواده شما سخت نيازمند است او را ياري کنيد اگر زنداني داري و مي خواهيد فوراً خلاص شود و يا گرفتاري داريد که مي خواهيد مشکل آن آسان شود در 7 شب متوالي از سوره مبارکه حج آيه 5 وسوره فصلت آيه 39 تا 11 آيه بعد از آن را با معني و حضور قلب بخوانيد که گشايش حاصل شود .

    1. معانی لغات غزل (259)
      کار ساز :سامان دهنده كار، از صفات الهي
      بنده نواز : نوازش دهنده بنده، بنده پرور ، از صفات الهي
      بلا :محنت عشق ، مصيبت.
      نیاز: حاجت، كنايه از معشوق.
      کوی نیاز: كوي مورد نياز، كنايه از معشوق
      نیازمندبلا:عارف عاشق كه به محنت عشق معشوق محتاج است .
      ایثار:بخشيدن ، بخشيدن چيزي كه در نزد صاحبش عزيز است .
      طهارت:وضو ساختن و تطهير قبل از نماز گزاردن
      مفتی عشق: آنكه در مسائل عشق صاحب رأي است و فتوا مي دهد ، كنايه از حسين بن منصور حلاج و سخنان او در بارة طهارت قبل از نماز عشق است كه در شرح اين غزل خواهد آمد .
      کرشمه حسن: جلوه گري حسن و جمال ، ناز دلبرانه حسن ودر اصطلاح صوفيه : جلوه هاي گوناگون جمال وتجلي بي پايان محبوب ازلي .
      … جمال دولت محمود را به لطف ایاز: چهره دولت سلطان محمود غزنوي را به زلف اياز احتياجي نيست .
      مشکلات طریقت:مشكلهاي سلوك كه سالك در پيش دارد.
      عنان متاب:روي برمگردان ، راخود راه كج مكن .
      مقام مجازی: جايگاه غير واقعي و موقتي كنايه از دنيا .
      سراچه بازیچه: جايگاه بازي و نمايش ، كنايه از دنيا .
      نسیم سخن چین: باد صباي خبر چين، غمّاز .
      آیم باز:باز آيم، بر گردم ، صرف نظر كنم.
      مستغني : بي نياز
      غمّاز: سخن چين
      غزلسرایی ناهید:آواز خواني ستاره زهره .
      ناهید: ستاره زهره كه با ساز زن فلك و ستاره هنرمندان مشهور است ، پرور دگار هنر .
      صرفه یی نبرد: سودي نكند ، بي فايده مي ماند ، نمودي ندارد .
      معانی ابیات غزل (259)
      (1) آیا این منم که چشمم بر روی دوست باز شده است؟ ای پرورد گار سامان دهنده امور و نوازنده بندگان ، چگونه شکر و سپاس تو را به جای آورم!
      (2)به عاشق بلاکش بگو که گرد وخاک چهره خودرا نزداید زیرا که خاک کوی معشوق به مانند اکسیری است که سبب برامدن مراد می شود ( این همان کیمیاست).
      (3) ای چشم ، به خاطر همین چند قطره اشکی که فدای راه دوست کردی چه بسیار که به دولت نازو تفاخر بفروشی .
      (4)اگر عاشق با خون جگر وضو نگیرد ، برابر فتوای مفتی عشق نماز او درست نیست .
      (5) منظور، جلوه گری و تظاهر حسن وزیبایی است و گرنه دولت سلطان محمود به زلف ایاز نیازی ندارد .
      (6)ای دل از سختی و مشقات سلوک ، رو و راه خود را بر مگردان زیرا ، آنکه مرد راهِ است از پستی وبلندی راه نمی هراسد .
      (7) در این سرای عاریه دنیا ، غیر از باده نوشی به کار دیگری مپرداز و در این بازی گر خانهِ محقّر به جز عشقبازی کاری مکن .
      (8) در حالی که در این باغ روزگار ، سرو راست قامت هم محرم راز من نیست ، از باد صبای خبر چین چه بهره یی می توانم برگیرم
      (9)ر چند زیبایی جمال تو نیازی به عشق بیگانه یی ندارد ، اما من هم کسی نیستم که از این عشقبازی دست بشویم.
      (10) با تو از سوز درون و آنچه از این آتش می کشم چه بگویم که چه حالی دارم ؟ این شرح حال را از اشک من بپرس که من سخن چین نیستم.
      (11)غزلسرایی وآوازه خوانی ستاره ناهید ، جایی که حافظ به آوازه خوانی بپردازد جلویی نمی کند.
      شرح ابیات غزل (259)
      وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلنفع لان
      بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ :
      *
      اوحـــــدی :میـانکارفروبنـد و کار راه بساز که کار سخت مخوفست و راه نیک دراز
      خواجو کرمانی: کجابود من مدهوش را حضور نماز کـه کنـج کعـبه زیر دیر مغان ندانم باز
      در شرح غزل 247 پیشین گفته شد که حافظ در فاصله کوتاهی در سال 767 به مناسبت ورود مجدد شاه شجاع به شیراز ، دو غزل سروده است . این غزل یکی دیگر از آنهاست . باید گفت حافظ ، گذشته از سابقه خدمتگزاری در دستگاه شاه شجاع، در کار شعرو شاعر ی هم با او همکاری و در بعض موارد رقابت داشته و سعی می کرده است تا برتری مقام خود را در غزل سرایی به رخ همگان حتی شاه شجاع هم بکشد. دلیل آن همین غزل است که همانطور که شادروان دکتر غنی هم اشاره کرده اند شاعر در استقبالاز غزلی از شاه شجاع سروده و در آن ضمن تعارفات متدوال به پاره یی مکنونات قلبی خود نیز اشاره کرده و در مقطع غزل من غیر مستقیم به شاه شجاع می فهماند که حنای هیچ کس حتی سلطان هم در غزلسرایی پیش او رنگی ندارد.
      غزل شاه شجاع به شرح زیر است:
      به هر طریق که پیش آید از نشیب وفراز تویی دلیل من ای کار ساز بنده نواز
      به سعی و کوشش من کار من میسر نیست چنانچه ساخته یی ، هم بر آن نسق می ساز
      مرا عنایت از چنگ حادثات ربود تو واقفی که چه دیدم ز دهر شعبده باز
      هزار راه مخالف ز دست پرده چرخ کسی شنید که از من برآمدت آواز
      همای همت من منت کسی نکشید زطوق فاخته خالی است گردن شهباز
      بطوریکه مشاهده می شود شاه شجاع این غزل را در زمانی که متواری بوده سروده و این ناتوان را حدس وگمان براین است که آن را قبل از فتح شیراز برای حافظ ارسال داشته است.
      در این غزل، شاه شجاع خود را در کنف حمایت باری تعالی دانسته و از آنچه در طول دربدری به سر او آمده نزد خدای خود بازگو و به این نکته اشاره می کند که من دست نیاز به سوی هیچ کس دراز نکردم و به خود متکی بوده و گردن ( شهباز) مانند گردن فاخته نیست که زیر طوق عبودیت ومنت دیگری برود ( حافظ در جای دیگر به کلمه شهباز اشاره دارد و منظور او شاه شجاع است) . اجمالاً حافظ در بیت دوم غزل خود به شاه شجاع می فهماند که همانطور که خودت در مطلع غزلت گفته یی که خدا راهنما و کار ساز تو بوده بنابراین غبار و خاک کوی نیاز را از چهره مشوی و منطوق کلام حافظ این است که دیگر دچار غرور مشو و دربیت دوم وسوم می فرماید که در ازایزحماتی که کشیدیسالها بر اورنگ سلطنت تکیه خواهی زد و نماز عشق بدون وضوی با خون جگرمورد قبول واقع نمی شود و نتیجه پشت کار و زحمات تو بود که موفق شدی و بعد از این هم از مشکلات طریقت هراسی به خود راه مده . شاعر در بیت هفتم همانطور که عقیده باطنی اوست شاه را به خوشی و شادمانی و بهر برداری از ایام عمر تشویق می کند و سلطنت را مقام مجازی می داند اما شعر را چنان صورت ایهام داده که معنای اصلی سلطنت مجازی و کاخ دربار که بازیچه یی بیش نیست تحت الشعاع معنای دنیای دون قرار گرفته است.
      شاعر در بیت نهم خود متوجه مطلب و موقعیت بعدی شاه شجاع بوده و بدین لحاظ می گوید از این به بعد تو در کمال قدرت و شوکتی و دیگربه من احتیاج چندانی نداری اما من هم کسی نیستم که از سر تو دست بردارم و در بیت ما قبل آخر غزل ، که همیشه شاعر مستدعیات خود را به شاه گوشزد می کند ، می فرماید : تو آگاهی کامل از وضع معیشت من نداری و می توانی از ظاهر من قضاوت کنی و گرنه من به سبب استغنای ذاتی که دارم در این باره سخنی نمی گویم وهمانطور که گفته شد افظ در مقطع غزل به دست بر تر خود در غزلسرایی اشاره دارد. در پایان حافظ مضمون بیت هفتم غزل خود را از نظامی در خسرو شیرین گرفته که می گوید:
      جهان عشق است و دیگر زرق سازی همه بازی است الا عشقبازی
      شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا