دفتر اولمثنوی معنویمولوی

بخش ۷۳ – مژده بردن خرگوش سوی نخچیران کی شیر در چاه فتاد

چونک خرگوش از رهایی شاد گشت

سوی نخچیران دوان شد تا به دشت

شیر را چون دید در چه کشته زار

چرخ می‌زد شادمان تا مرغزار

دست می‌زد چون رهید از دست مرگ

سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ

شاخ و برگ از حبس خاک آزاد شد

سر برآورد و حریف باد شد

برگها چون شاخ را بکشافتند

تا به بالای درخت اشتافتند

با زبان شطاه شکر خدا

می‌سراید هر بر و برگی جدا

که بپرورد اصل ما را ذوالعطا

تا درخت استغلظ آمد و استوی

جانهای بسته اندر آب و گل

چون رهند از آب و گلها شاددل

در هوای عشق حق رقصان شوند

همچو قرص بدر بی‌نقصان شوند

چشمان در رقص و جانها خود مپرس

وانک گرد جان از آنها خود مپرس

شیر را خرگوش در زندان نشاند

ننگ شیری کو ز خرگوشی بماند

درچنان ننگی و آنگه این عجب

فخر دین خواهد که گویندش لقب

ای تو شیری در تک این چاه فرد

نقش چون خرگوش خونت‌ریخت و خورد

نفس خرگوشت به صحرا در چرا

تو بقعر این چه چون و چرا

سوی نخچیران دوید آن شیرگیر

کابشروا یا قوم اذ جاء البشیر

مژده مژده ای گروه عیش‌ساز

کان سگ دوزخ به دوزخ رفت باز

مژده مژده کان عدو جانها

کند قهر خالقش دندانها

آنک از پنجه بسی سرها بکوفت

همچو خس جاروب مرگش هم بروفت

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا