غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۷۰۰

آن خواجه خوش لقا چه دارد

آیینه‌اش از صفا چه دارد

هان تا نروی تو در جوالش

رختش بطلب که تا چه دارد

اندر سخنش کشان و بو گیر

کز بوی می بقا چه دارد

در گلشن ذوق او فرورو

کز نرگس و لاله‌ها چه دارد

هر چند کز انبیا بلافید

از گوهر انبیا چه دارد

گر چه صلوات می‌فرستند

از صفوت مصطفی چه دارد

یا سایه خود بر او مینداز

کو خود چه کس است یا چه دارد

در ساقی خویش چنگ درزن

مندیش که آن سه تا چه دارد

عمری پی زید و عمرو بردی

زین پس بنگر خدا چه دارد

از سرمجموع اصل مگذر

کاین اصل جدا جدا چه دارد

این کاه سخن دگر مپیما

بندیش که کهربا چه دارد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا