مواعظ سعدی
-
غزل ۲
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را اختیار آنست کو قسمت کند درویش را آنکه مکنت بیش از آن…
بیشتر بخوانید » -
غزل ۳
ای که انکار کنی عالم درویشان را تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را گنج آزادگی و کنج…
بیشتر بخوانید » -
غزل ۴
غافلند از زندگی مستان خواب زندگانی چیست مستی از شراب تا نپنداری شرابی گفتمت خانه آبادان و عقل از وی…
بیشتر بخوانید » -
غزل ۵
دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت دو دوست یکنفس از عمر…
بیشتر بخوانید » -
غزل ۱
ثنا و حمد بیپایان خدا را که صنعش در وجود آورد ما را الها قادرا پروردگارا کریما منعما آمرزگارا چه…
بیشتر بخوانید »