مواعظ سعدی
-
شمارهٔ ۱۴۵
هر چه میکرد با ضعیفان دزد شحنه با دزد باز کرد امروز ملخ آمد که بوستان بخورد بوستانبان ملخ بخورد…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۴۱
گر بشنوی نصیحت مردان به گوش دل فردا امید رحمت و عفو خدای دار بشنو که از سعادت جاوید برخوری…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۴۲
دل منه بر جهان که دور بقا میرود همچو سیل سر در زیر پیر دیگر جوان نخواهد شد پیریش نیز…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۴۰
هر که مشهور شد به بیادبی دگر از وی امید خیر مدار آب کز سرگذشت در جیحون چه بدستی، چه…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۳۶
فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار همت هزار بار از ان سختتر زند…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۳۸
هاونا گفتم از چه مینالی وز چه فریاد میکنی هموار گفت خاموش چون شوم سعدی کاین همه کوفت میخورم از…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۳۹
هر که خیری کرد و موقوفی گذاشت رسم خیرش همچنان بر جای دار نام نیک رفتگان ضایع مکن تا بماند…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۳۷
نگین ختم رسالت پیمبر عربی شفیع روز قیامت محمد مختار اگر نه واسطهٔ موی و روی او بودی خدای خلق…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۳۳
چو رنج برنتوانی گرفتن از رنجور قدم ز رفتن و پرسیدنش دریغ مدار هزار شربت شیرین و میوهٔ مشموم چنان…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۳۴
خداوند کشور خطا میکند شب و روز ضایع به خمر و خمار جهانبانی و تخت کیخسروی مقامی بزرگست کوچک مدار…
بیشتر بخوانید »