مواعظ سعدی
-
شمارهٔ ۱۷۱ – در مدح
نظر که با همه داری به چشم بخشایش درر که بر همه باری ز ابر کف کریم مرا دوبار نوازش…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۷۲
آن ستمدیده ندیدی که به خونخواره چه گفت ملکا جور مکن چون به جوار تو دریم گله از دست ستمکار…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۷۳
خلق در ملک خدای از همه جنسی باشد حاکمان خرده نگیرند که ما رندانیم گر کسی را عملی هست و…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۶۷
سگی شکایت ایام بر کسی میکرد نبینیام که چه برگشته حال و مسکینم نه آشیانه چو مرغان نه غله چون…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۶۸
لحا الله بعض الناس یأتی جهاله الی ساق محبوب یشبه بالبرد و ساق حبیبی حین شمر ذیله کردن حریر ممتل…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۶۹
مثل وقوفک عندالله فی ملاء یوم التغابن و استیقظ لمزدجر یا فاعل الذنب هل ترضی لنفسک فی قید الاساری و…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۷۰
یا اسعد الناس جدا ما سعی قدم الیک الا اراد الله اسعاده لا یطلب الخیر الا من معادنه و انت…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۶۴
مراد و مطلب دنیا و آخرت نبرد مگر کسی که جوانمرد باشد و بسام تو نیکنام شوی در زمانه ورنه…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۶۵
طبیب و تجربت سودی ندارد چو خواهد رفت جان از جسم مردم خر مرده نخواهد خاست بر پا اگر گوشش…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۶۶
مردکی غرقه بود در جیحون در سمرقند بود پندارم بانگ میکرد و زار مینالید که دریغا کلاه و دستارم
بیشتر بخوانید »