مواعظ سعدی
-
شمارهٔ ۳۵
سلطان باید که خیر درویش خواهد، نه مراد خاطر خویش تا او به مراد خود شتابد درویش مراد خود بیابد
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۳۶
آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد هر کسی را هر چه لایق بود داد گر توانا بینی ار کوتاه دست…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۳۷
دوام دولت اندر حق شناسیست زوال نعمت اندر ناسپاسی است اگر فضل خدا بر خود بدانی بماند بر تو نعمت…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۳۲
سپاس و شکر بیپایان خدا را برین نعمت که نعمت نیست ما را بسا مالا که بر مردم وبالست مزید…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۳۳
حدیث پادشاهان عجم را حکایت نامهٔ ضحاک و جم را بخواند هوشمند نیکفرجام نشاید کرد ضایع خیره ایام مگر کز…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۳۴
حرامش باد بدعهد بداندیش شکم پرکردن از پهلوی درویش شکم پر زهرمارش بود و کژدم که راحت خواهد اندر رنج…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۲۸
قیمت عمر اگر بداند مرد بس بگرید بر آنچه ضایع کرد طفل را سیبکی دهند به نقش بستانند ازو نگین…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۲۹
خری از روستائیی بگریخت جل بیفکند و پاردم بگسیخت در بیابان چو گور خر میتاخت بانگ میکرد و جفته میانداخت…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۳۱ – حکایت
پیری اندر قبیلهٔ ما بود که جهاندیدهتر ز عنقا بود صد و پنجه بزیست یا صد و شصت بعد از…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۳۰
حرص فرزند آدم نادان مثل مورچست در میدان این یکی مرده زیر پای دواب آن یکی دانه میبرد به شتاب
بیشتر بخوانید »