قصایدسعدی

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ – در وصف شیراز

خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز

رسیده بر سر الله اکبر شیراز

بدیده بار دگر آن بهشت روی زمین

که بار ایمنی آرد نه جور قحط و نیاز

نه لایق ظلماتست بالله این اقلیم

که تختگاه سلیمان بدست و حضرت راز

هزار پیر و ولی بیش باشد اندر وی

که کعبه بر سر ایشان همی کند پرواز

به ذکر و فکر و عبادت به روح شیخ کبیر

به حق روزبهان و به حق پنج نماز

که گوش دار تو این شهر نیکمردان را

ز دست ظالم بد دین و کافر غماز

به حق کعبه و آن کس که کرد کعبه بنا

که دار مردم شیراز در تجمل و ناز

هر آن کسی که کند قصد قبهالاسلام

بریده باد سرش همچو زر و نقره به گاز

که سعدی از حق شیراز روز و شب می‌گفت

که شهرها همه بازند و شهر ما شهباز

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا