غزلیات سعدیسعدی

غزل ۷۷

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرامست

ای مجلسیان راه خرابات کدامست

هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند

ما را غمت ای ماه پری چهره تمامست

برخیز که در سایه سروی بنشینیم

کان جا که تو بنشینی بر سرو قیامست

دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست

وان خال بناگوش مگر دانه دامست

با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت

گر باده خورم خمر بهشتی نه حرامست

با محتسب شهر بگویید که زنهار

در مجلس ما سنگ مینداز که جامست

غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت

تا خلق ندانند که معشوقه چه نامست

دردا که بپختیم در این سوز نهانی

وان را خبر از آتش ما نیست که خامست

سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان

چون در نظر دوست نشینی همه کامست

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا