غزلیات سعدیسعدی

غزل ۳۹۳

گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم

به حقیقت اثر لطف خدا می‌نگرم

تا مگر دیده ز روی تو بیابد اثری

هر زمان صد رهت اندر سر و پا می‌نگرم

تو به حال من مسکین به جفا می‌نگری

من به خاک کف پایت به وفا می‌نگرم

آفتابی تو و من ذره مسکین ضعیف

تو کجا و من سرگشته کجا می‌نگرم

سر زلفت ظلماتست و لبت آب حیات

در سواد سر زلفت به خطا می‌نگرم

هندوی چشم مبیناد رخ ترک تو باز

گر به چین سر زلفت به خطا می‌نگرم

راه عشق تو درازست ولی سعدی وار

می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا