غزلیات سعدیسعدی

غزل ۳۶۱

ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام

ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام

سرو درآید ز پای گر تو بجنبی ز جای

ماه بیفتد به زیر گر تو برآیی به بام

تا دل از آن تو شد دیده فرودوختم

هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام

گوش دلم بر درست تا چه بیاید خبر

چشم امیدم به راه تا که بیارد پیام

دعوت بی شمع را هیچ نباشد فروغ

مجلس بی دوست را هیچ نباشد نظام

در همه عمرم شبی بی‌خبر از در درآی

تا شب درویش را صبح برآید به شام

بار غمت می‌کشم وز همه عالم خوشم

گر نکند التفات یا نکند احترام

رای خداوند راست حاکم و فرمانرواست

گر بکشد بنده‌ایم ور بنوازد غلام

ای که ملامت کنی عارف دیوانه را

شاهد ما حاضرست گر تو ندانی کدام

گو به سلام من آی با همه تندی و جور

وز من بی‌دل ستان جان به جواب سلام

سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر

یا برسد جان به حلق یا برسد دل به کام

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا