سعدی
-
شمارهٔ ۱۲۴
صانع نقشبند بی مانند که همه نقش او نکو آید رزق طایر نهاده در پر و بال تا به هر…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۲۵
یکی نصیحت درویشوار خواهم کرد اگر موافق شاه زمانه میآید اگرچه غالبی از دشمن ضعیف بترس که تیر آه سحر…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۱۸
ناگهان بانگ در سرای افتد که فلان را محل وعده رسید دوستان آمدند تا لب گور قدمی چند و باز…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۱۹
یارب این نامه سیه کردهٔ بیفایده عمر همچنان از کرمت بر نگرفتست امید گر به زندان عقوبت بریم روز شمار…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۲۰
حقیقتیست که دانا سرای عاریتی ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید من این مقام نه از بهر آن بنا کردم…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۲۱ – در مدح صاحب دیوان
سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف که بارگاه ملوک و صدور را شاید به صدر صاحب صاحبقران فرستادم مگر…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۱۵
گر خردمند از اوباش جفایی بیند تا دل خویش نیازارد و درهم نشود سنگ بیقیمت اگر کاسهٔ زرین بشکست قیمت…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۱۶
هر که بینی مراد و راحت خویش از همه خلق بیشتر خواهد و آن میسر شود به کوشش و رنج…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۱۷ – ظاهرا در مدح صاحب دیوان است
به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید به لطف و خوی تو…
بیشتر بخوانید » -
شمارهٔ ۱۱۱
هر که بر روی زمین مهلت عیشی دارد ای بسا روز که در زیر زمین خواهد بود کشتی آرام نگیرد…
بیشتر بخوانید »