باب هفتم در عالم تربیت
-
حکایت دزد و سیستانی
شنیدم که دزدی درآمد ز دشت به دروازهٔ سیستان برگذشت بدزدید بقال از او نیم دانگ برآورد دزد سیهکار بانگ:…
بیشتر بخوانید » -
گفتار اندر کسانی که غیبت ایشان روا باشد
سه کس را شنیدم که غیبت رواست وز این درگذشتی چهارم خطاست یکی پادشاهی ملامت پسند کز او بر دل…
بیشتر بخوانید » -
حکایت روزه در حال طفولیت
به طفلی درم رغبت روزه خاست ندانستمی چپ کدام است و راست یکی عابد از پارسایان کوی همی شستن آموختم…
بیشتر بخوانید » -
حکایت
کسی گفت حجاج خونخوارهای است دلش همچو سنگ سیه پارهای است نترسد همی ز آه و فریاد خلق خدایا تو…
بیشتر بخوانید » -
حکایت
مرا در نظامیه ادرار بود شب و روز تلقین و تکرار بود مر استاد را گفتم ای پر خرد فلان…
بیشتر بخوانید » -
گفتار اندر غیبت و خللهایی که از وی صادر شود
بد اندر حق مردم نیک و بد مگوی ای جوانمرد صاحبت خرد که بد مرد را خصم خود میکنی وگر…
بیشتر بخوانید » -
حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی
یکی پیش داود طائی نشست که دیدم فلان صوفی افتاده مست قی آلوده دستار و پیراهنش گروهی سگان حلقه پیرامنش…
بیشتر بخوانید » -
حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی
چنین گفت پیری پسندیده دوش خوش آید سخنهای پیران به گوش که در هند رفتم به کنجی فراز چه دیدم؟…
بیشتر بخوانید » -
حکایت
شنیدم که در بزم ترکان مست مریدی دف و چنگ مطرب شکست چو چنگش کشیدند حالی به موی غلامان و…
بیشتر بخوانید » -
حکایت عضد و مرغان خوش آواز
عضد را پسر سخت رنجور بود شکیب از نهاد پدر دور بود یکی پارسا گفتش از روی پند که بگذار…
بیشتر بخوانید »