باب اول در عدل و تدبیر و رای
-
حکایت مرزبان ستمگار با زاهد
خردمند مردی در اقصای شام گرفت از جهان کنج غاری مقام به صبرش در آن کنج تاریک جای به گنج…
بیشتر بخوانید » -
حکایت ملک روم با دانشمند
شنیدم که بگریست سلطان روم بر نیکمردی ز اهل علوم که پایابم از دست دشمن نماند جز این قلعه در…
بیشتر بخوانید » -
حکایت اتابک تکله
در اخبار شاهان پیشینه هست که چون تکله بر تخت زنگی نشست به دورانش از کس نیازرد کس سبق برد…
بیشتر بخوانید » -
حکایت در معنی شفقت
یکی از بزرگان اهل تمیز حکایت کند ز ابن عبدالعزیز که بودش نگینی بر انگشتری فرو مانده در قیمتش جوهری…
بیشتر بخوانید » -
هم در این معنی
خبر یافت گردنکشی در عراق که میگفت مسکینی از زیر طاق تو هم بر دری هستی امیدوار پس امید بر…
بیشتر بخوانید » -
گفتار اندر نظر در حق رعیت مظلوم
تو کی بشنوی نالهٔ دادخواه به کیوان برت کلهٔ خوابگاه؟ چنان خسب کاید فغانت به گوش اگر دادخواهی برآرد خروش…
بیشتر بخوانید » -
حکایت در شناختن دوست و دشمن را
شنیدم که دارای فرخ تبار ز لشکر جدا ماند روز شکار دوان آمدش گلهبانی به پیش بدل گفت دارای فرخنده…
بیشتر بخوانید » -
در معنی شفقت بر حال رعیت
شنیدم که فرماندهی دادگر قبا داشتی هر دو روی آستر یکی گفتش ای خسرو نیکروز ز دیبای چینی قبایی بدوز…
بیشتر بخوانید » -
سر آغاز
شنیدم که در وقت نزع روان به هرمز چنین گفت نوشیروان که خاطر نگهدار درویش باش نه در بند آسایش…
بیشتر بخوانید » -
گفتار اندر بخشایش بر ضعیفان
نه بر حکم شرع آب خوردن خطاست وگر خون به فتوی بریزی رواست کرا شرع فتوی دهد بر هلاک الا…
بیشتر بخوانید »