غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۸۳۵

گل خندان که نخندد چه کند

علم از مشک نبندد چه کند

نار خندان که دهان بگشادست

چونک در پوست نگنجد چه کند

مه تابان بجز از خوبی و ناز

چه نماید چه پسندد چه کند

آفتاب ار ندهد تابش و نور

پس بدین نادره گنبد چه کند

سایه چون طلعت خورشید بدید

نکند سجده نخنبد چه کند

عاشق از بوی خوش پیرهنت

پیرهن را ندراند چه کند

تن مرده که بر او برگذری

نشود زنده نجنبد چه کند

دلم از چنگ غمت گشت چو چنگ

نخروشد نترنگد چه کند

شیر حق شاه صلاح الدینست

نکند صید و نغرد چه کند

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا