غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۷۲۴

گرمابه دهر جان فزا بود

زیرا که در او پری ما بود

مر پریان را ز حیرت او

هر گوشه مقال و ماجرا بود

عقلست چراغ ماجراها

آن جا هش و عقل از کجا بود

در صرصر عشق عقل پشه‌ست

آن جا چه مجال عقل‌ها بود

از احمد پا کشید جبریل

از سدره سفر چو ماورا بود

گفتا که بسوزم ار بیایم

کان سو همه عشق بد ولا بود

تعظیم و مواصلت دو ضدند

در فسحت وصل آن هبا بود

آن جا لیلی شدست مجنون

زیرا که جنون هزار تا بود

آن جا حسنی نقاب بگشود

پیراهن حسن‌ها قبا بود

یوسف در عشق بد زلیخا

نی زهره و چنگ و نی نوا بود

وان نافخ صور مانده بی‌روح

کان جا جز روح دوست لا بود

در بحر گریخت این مقالات

زیرا هنگام آشنا بود

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا