غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۳۱۴۹

مستم از باده‌های پنهانی

وز دف و چنگ و نای پنهانی

مر چنین دلربای پنهان را

واجب آمد وفای پنهانی

می‌زند سال‌ها در این مستی

روح من‌های های پنهانی

گفتم ای دل کجایی آخر تو

گفت در برج‌های پنهانی

بر چپم آفتاب و مه بر راست

آن مه خوش لقای پنهانی

مشتری درفروخت آن مه را

دادمش من بهای پنهانی

ظلمتم کی بقا کند که بر او

تابد از کبریای پنهانی

آتشم چون بمرد دودم چیست

آیتی از بلای پنهانی

ز آن بلا جان‌های ما مرهاد

تا برد تحفه‌های پنهانی

شمس تبریز شوربایی بپخت

صوفیان الصلای پنهانی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا