غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۳۰۲۴

بستگی این سماع هست ز بیگانه‌ای

ز ارچلی جغد گشت حلقه چو ویرانه‌ای

آنک بود همچو برف سرد کند وقت را

چون بگدازد چو سیل پست کند خانه‌ای

غیر برونی بدست غیر درونی بتر

از سبب غیریست کندن دندانه‌ای

باد خزانست غیر زرد کند باغ را

حبس کند در زمین خوبی هر دانه‌ای

پیش تو خندد چو گل پای درآید چو خار

ریش نگه دار از آن دوسر چون شانه‌ای

از سبب آنک بد در صف ترسنده‌ای

گشت شکسته بسی لشکر مردانه‌ای

خسرو تبریزیی شمس حق و دین که او

شمع همه جمع‌هاست من شده پروانه‌ای

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا