غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۹۶۲

با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی

رنجور و ناتوانم نایی مرا ببینی

دیدی که سخت زردم پنداشتی که مردم

آخر چگونه میرد آنک تواش قرینی

یا سیدی و روحی حمت فلم تعدنی

یا صحتی شفایی لم تستمع حنینی

بس احتراز کردم صبر دراز کردم

امروز ناز کردم با اصل نازنینی

امشب چو مه برآید داوود جان بیاید

ای رنج موم گردی گر برج آهنینی

شب بنده را بپرسد وز بی‌گهی نترسد

شب نیز مست گردد بی‌نقل و ساتکینی

ای ناله چند ناله افزونتری ز ژاله

بر بنده کمینه تو نیز در کمینی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا