غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۹۵۲

گر از شراب دوشین در سر خمار داری

بگذار جام ما را با این چه کار داری

ور تازه‌ای نه دوشین بنشین بیا بنوش این

تا از خیال پیشین زنهار سر نخاری

تا سنگ را پرستی از دیگران گسستی

دریا تو را نشاید گر سیل یاد آری

در بارگاه خاقان سودای پرنفاقان

زنبیل هر گدایی در پیش شهریاری

فهرست یاد کینی با لطف ساتکینی

اندر بهشت وآنگه در شعله‌های ناری

زین سر اگر ببینی مویی ز خوب چینی

نی پرده زیر ماند نی نعره‌های زاری

نی غوره‌ای بجوشی نی سرکه‌ای فروشی

الا شراب نوشی انگور می‌فشاری

انگور این وجودت افشردن تو سودت

انگار کین نبودت تا چند مهر کاری

وقتی که دررمیدی تو سوی شمس تبریز

آن جا خدای داند کاندر چه لاله زاری

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا