غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۶

ای دیده ز نم زبون نگشتی

وی دل ز فراق خون نگشتی

وی عقل مگر تو سنگ جانی

چون مایه صد جنون نگشتی

این یک هنرت هزار ارزد

کز عشق به هر فسون نگشتی

لیک از تو شکایت است دل را

کز ناله چو ارغنون نگشتی

ز اندیشه دوست بو نبردی

ز اندیشه خود فزون نگشتی

زان گرم نگشته‌ای ز خورشید

کز خانه تن برون نگشتی

چون گردش آفتاب دیدی

ماننده ذره چون نگشتی

چون آب حیات خضر دیدی

چون صافی و آبگون نگشتی

مرغ زیرک به پای آویخت

شکر است که ذوفنون نگشتی

زان درس جماد علم آموخت

تو مردم یعلمون نگشتی

شمس تبریز جان جان‌ها

ز اول بده ای کنون نگشتی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا