غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۳

دیدی که چه کرد یار ما دیدی

منصوبه یار باوفا دیدی

زین نوع که مات کرد دل‌ها را

آن چشمه زندگی کجا دیدی

در صورت مات برد می‌بخشد

مقلوب گری چو او که را دیدی

ای بسته بند عشق حقستت

کز عشق هزار دلگشا دیدی

بستان باغی اگر گلی دادی

برخور ز وفا اگر جفا دیدی

از بستانش سر خر است این تن

زان بحر گهر تو کهربا دیدی

از فرعونی چو احولی دادت

آن بود عصا و اژدها دیدی

امروز چو موسیت مداوا کرد

صد برگ فشان از آن عصا دیدی

صیاد جهان فشاند شه دانه

آن را تو ز سادگی عطا دیدی

چون مرغ سلیم سوی او رفتی

دام و دغل و فن و دغا دیدی

بازت بخرید لطف نجینا

تا لطف و عنایت خدا دیدی

در طالع مه چو مشتری گشتی

ز الله عطای اشتری دیدی

چندان کرث که در عدد ناید

این بستگی و گشاد را دیدی

تا آخر کار آن ولی نعمت

چشمت بگشاد توتیا دیدی

از چشمه سلسبیل می خوردی

عشرت گه خاص اولیا دیدی

چون دعوت اشربوا پری دادت

جولانگه عرصه هوا دیدی

وآنگه ز هوا به سوی هو رفتی

بر قاف پریدن هما دیدی

پرواز همای کبریایی را

از کیف و چگونگی جدا دیدی

باقیش مجیب هر دعا گوید

کز وی تو اجابت دعا دیدی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا