غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۲۰۲

ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو

چاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تو

دامن گردون پر از در است و مروارید و لعل

می‌دوانند جانب دریای تو دریای تو

جان‌های عاشقان چون سیل‌ها غلطان شده

تا بریزد جمله را در پای تو در پای تو

جان‌های عاشقان چون سیل‌ها غلطان شده

می‌دوانند جانب دریای تو دریای تو

ای خمار عاشقان از باده‌های دوش تو

وی خراب امروزم از فردای تو فردای تو

من نظر کردم به جان ساده بی‌رنگ خویش

زرد دیدم نقشش از صفرای تو صفرای تو

چون نظر کردم نکو من در صفای گوهرت

ماه رخ بنمود از سیمای تو سیمای تو

ماه خواندم من تو را بس جرم دارم زین سخن

مه کی باشد کو بود همتای تو همتای تو

این چنین گوید خداوند شمس تبریزی بنام

ای همه شهر دلم غوغای تو غوغای تو

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا