غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۸۳۴

عید نمای عید را ای تو هلال عید من

گوش بمال ماه را ای مه ناپدید من

بود من و فنای من خشم من و رضای من

صدق من و ریای من قفل من و کلید من

اصل من و سرشت من مسجد من کنشت من

دوزخ من بهشت من تازه من قدید من

جور کنی وفا بود درد دهی دوا بود

لایق تو کجا بود دیده جان و دید من

پیشتر از نهاد جان لطف تو داد داد جان

ای همگی مراد جان پس تو بدی مرید من

ای مه عید روی تو ای شب قدر موی تو

چون برسم بجوی تو پاک شود پلید من

جسم چو خانقاه جان فکرت‌ها چو صوفیان

حلقه زدند و در میان دل چو ابایزید من

دم نزم خمش کنم با همه رو ترش کنم

تا که بگوییم تویی حاضر و مستفید من

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا