غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۶۶۱

سالکان راه را محرم شدم

ساکنان قدس را همدم شدم

طارمی دیدم برون از شش جهت

خاک گشتم فرش آن طارم شدم

خون شدم جوشیده در رگ‌های عشق

در دو چشم عاشقانش نم شدم

گه چو عیسی جملگی گشتم زبان

گه دل خاموش چون مریم شدم

آنچ از عیسی و مریم یاوه شد

گر مرا باور کنی آن هم شدم

پیش نشترهای عشق لم یزل

زخم گشتم صد ره و مرهم شدم

هر قدم همراه عزرائیل بود

جان مبادم گر از او درهم شدم

رو به رو با مرگ کردم حرب‌ها

تا ز عین مرگ من خرم شدم

سست کردم تنگ هستی را تمام

تا که بر زین بقا محکم شدم

بانگ نای لم یزل بشنو ز من

گر چو پشت چنگ اندر خم شدم

رو نمود الله اعلم مر مرا

کشته الله و پس اعلم شدم

عید اکبر شمس تبریزی بود

عید را قربانی اعظم شدم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا