غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۵۸۲

هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم

کار دارم من به خانه لا نسلم لا نسلم

گفته‌ای فردا بیایم لطف و نیکویی نمایم

وعده‌ست این بی‌نشانه لا نسلم لا نسلم

گفته‌ای رنجور دارم دل ز غم پرشور دارم

این فریب است و بهانه لا نسلم لا نسلم

گفت مادر مادرانه چون ببینی دام و دانه

این چنین گو ره روانه لا نسلم لا نسلم

گوییم امروز زارم نیت حمام دارم

می نمایی سنگ و شانه لا نسلم لا نسلم

هر کجا خوانند ما را تا فریبانند ما را

غیر این عالی ستانه لا نسلم لا نسلم

بر سر مستان بیایی هر دمی زحمت نمایی

کاین فلان است آن فلانه لا نسلم لا نسلم

گوییم من خواجه تاشم عاقبت اندیش باشم

تا درافتی در میانه لا نسلم لا نسلم

رو ترش کرد آن مبرسم تا ز شکل او بترسم

ای عجوزه بامثانه لا نسلم لا نسلم

دست از خشمم گزیدی گویی از عشقت گزیدم

مغلطه است این ای یگانه لا نسلم لا نسلم

جمله را نتوان شمردن شرح یک یک حیله کردن

نیست مکرت را کرانه لا نسلم لا نسلم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا