غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۳۳۷

الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل

نبشته گرد روی خود صلا نعم الادام الخل

دو سه گام ار ز حرص و کین به حلم آیی عسل جوشی

که عالم‌ها کنی شیرین نمی‌آیی زهی کاهل

غلط دیدم غلط گفتم همیشه با غلط جفتم

که گر من دیدمی رویت نماندی چشم من احول

دلا خود را در آیینه چو کژ بینی هرآیینه

تو کژ باشی نه آیینه تو خود را راست کن اول

یکی می‌رفت در چاهی چو در چه دید او ماهی

مه از گردون ندا کردش من این سویم تو لاتعجل

مجو مه را در این پستی که نبود در عدم هستی

نروید نیشکر هرگز چو کارد آدمی حنظل

خوشی در نفی تست ای جان تو در اثبات می‌جویی

از آن جا جو که می‌آید نگردد مشکل این جا حل

تو آن بطی کز اشتابی ستاره جست در آبی

تو آنی کز برای پا همی‌زد او رگ اکحل

در این پایان در این ساران چو گم گشتند هشیاران

چه سازم من که من در ره چنان مستم که لاتسأل

خدایا دست مست خود بگیر ار نی در این مقصد

ز مستی آن کند با خود که در مستی کند منبل

گرم زیر و زبر کردی به خود نزدیکتر کردی

که صحت آید از دردی چو افشرده شود دنبل

ز بعد این می و مستی چو کار من تو کردستی

توکل کرده‌ام بر تو صلا ای کاهلان تنبل

تویی ای شمس تبریزی نه زین مشرق نه زین مغرب

نه آن شمسی که هر باری کسوف آید شود مختل

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا