غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۲۵۷

چون تو شادی بنده گو غمخوار باش

تو عزیزی صد چو ما گو خوار باش

کار تو باید که باشد بر مراد

کارهای عاشقان گو زار باش

شاه منصوری و ملکت آن توست

بنده چون منصور گو بر دار باش

اشتر مستم نجویم نسترن

نوشخوارم در رهت گو خار باش

نشنوم من هیچ جز پیغام او

هر چه خواهی گفت گو اسرار باش

ای دل آن جایی تو باری که ویست

از جمال یار برخوردار باش

او طبیبست و به بیماران رود

ای تن وامانده تو بیمار باش

بر امید یار غار خلوتی

ثانی اثنین برو در غار باش

بر امید داد و ایثار بهار

مهرها می‌کار و در ایثار باش

خرمنا بر طمع ماه بانمک

گم شو از دزد و در آن انبار باش

بهر نطق یار خوش گفتار خویش

لب ببند از گفت و کم گفتار باش

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا