غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۱۶۲

مطربا عشقبازی از سر گیر

یک دو ابریشمک فروتر گیر

چونک در چرخ آردت باده

خانه بر بام چرخ اخضر گیر

ملک مستی و بیخودی داری

ترک سودای ملک سنجر گیر

مست شو مست کن حریفان را

بار گیر از کمیت احمر گیر

مستی آمد ز راه بام دماغ

برو اندیشه و ره در گیر

از ره خشک راه بسیارست

کشتیی ساز وین ره تر گیر

پر برآوردم و بپریدم

ز آنچ خوردم بخور تو هم پر گیر

فارغم همچو مرغ از مرکب

مرکبم را تو لنگ و لاغر گیر

گر نروید ز خاک هیچ انگور

مستی عشق را مقرر گیر

شیشه گر گر دگر نسازد جام

جام می عشق را میسر گیر

پاره روح را کند نقشی

گویدت دلبر مصور گیر

توبه کردم دگر نخواهم گفت

توبه مست را مزور گیر

عاشق و مست و آنگهی توبه

ترک سالوس آن فسونگر گیر

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا