غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۰۱۲

یا شبه الطیف لی انت قریب بعید

جمله ارواحنا تغمس فیما ترید

نوبت آدم گذشت نوبت مرغان رسید

طبل قیامت زدند خیز که فرمان رسید

انت لطیف الفعال انت لذیذ المقال

انت جمال الکمال زدت فهل من مزید

از پس دور قمر دولت بگشاد در

دلق برون کن ز سر خلعت سلطان رسید

جاء اوان السرور زال زمان الفتور

لیس لدنیا غرور یا سندی لا تحید

دیو و پری داشت تخت ظلم از آن بود سخت

دیو رها کرد رخت چتر سلیمان رسید

هل طرب یا غلام فاملا کاس المدام

انت بدار السلام ساکن قصر مشید

عشق چه خوش حاکمیست ظالم و بی‌قول نیست

حاجت لاحول نیست دیو مسلمان رسید

یا لمع المشرق مثلک لم یخلق

خذ بیدی ارتقی نحوک انت المجید

عاشق از دست شد نیست شد و هست شد

بلبل جان مست شد سوی گلستان رسید

پرده برانداخت حور جمله جهان همچو طور

زیر و زبر بست نور موسی عمران رسید

هر چه خیال نکوست عشق هیولای اوست

صورت از رشک حق پرده گر جان رسید

هست تنت چون غبار بر سر بادی سوار

چونک جدا گشت باد خاک به ماچان رسید

اعلم ان الغبار مرتفع بالریاح

مثل هوی اختفی وسط صیاح شدید

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا