مثنوی معنویدفتر ششممولوی

بخش ۵۰ – سال کردن آن صوفی قاضی را

گفت صوفی چون ز یک کانست زر

این چرا نفعست و آن دیگر ضرر

چونک جمله از یکی دست آمدست

این چرا هوشیار و آن مست آمدست

چون ز یک دریاست این جوها روان

این چرا نوش است و آن زهر دهان

چون همه انوار از شمس بقاست

صبح صادق صبح کاذب از چه خاست

چون ز یک سرمه‌ست ناظر را کحل

از چه آمد راست‌بینی و حول

چونک دار الضرب را سلطان خداست

نقد را چون ضرب خوب و نارواست

چون خدا فرمود ره را راه من

این خفیر از چیست و آن یک راه‌زن

از یک اشکم چون رسد حر و سفیه

چون یقین شد الولد سر ابیه

وحدتی که دید با چندین هزار

صد هزاران جنبش از عین قرار

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا