مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۸ – پاک کردن آب همه پلیدیها را و باز پاک کردن خدای تعالی آب را از پلیدی لاجرم قدوس آمد حق تعالی

آب چون پیگار کرد و شد نجس

تا چنان شد که آب را رد کرد حس

حق ببردش باز در بحر صواب

تا به شستش از کرم آن آب آب

سال دیگر آمد او دامن‌کشان

هی کجا بودی به دریای خوشان

من نجس زینجا شدم پاک آمدم

بستدم خلعت سوی خاک آمدم

هین بیایید ای پلیدان سوی من

که گرفت از خوی یزدان خوی من

در پذیرم جملهٔ زشتیت را

چون ملک پاکی دهم عفریت را

چون شوم آلوده باز آنجا روم

سوی اصل اصل پاکیها رو

دلق چرکین بر کنم آنجا ز سر

خلعت پاکم دهد بار دگر

کار او اینست و کار من همین

عالم‌آرایست رب العالمین

گر نبودی این پلیدیهای ما

کی بدی این بارنامه آب را

کیسه‌های زر بدزدید از کسی

می‌رود هر سو که هین کو مفلسی

یا بریزد بر گیاه رسته‌ای

یا بشوید روی رو ناشسته‌ای

یا بگیرد بر سر او حمال‌وار

کشتی بی‌دست و پا را در بحار

صد هزاران دارو اندر وی نهان

زانک هر دارو بروید زو چنان

جان هر دری دل هر دانه‌ای

می‌رود در جو چو داروخانه‌ای

زو یتیمان زمین را پرورش

بستگان خشک را از وی روش

چون نماند مایه‌اش تیره شود

هم‌چو ما اندر زمین خیره شود

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا