مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۱۷۳ – دادن شاه گوهر را میان دیوان و مجمع به دست وزیر کی این چند ارزد و مبالغه کردن وزیر در قیمت او و فرمودن شاه او را کی اکنون این را بشکن و گفت وزیر کی این را چون بشکنم الی آخر القصه

شاه روزی جانب دیوان شتافت

جمله ارکان را در آن دیوان بیافت

گوهری بیرون کشید او مستنیر

پس نهادش زود در کف وزیر

گفت چونست و چه ارزد این گهر

گفت به ارزد ز صد خروار زر

گفت بشکن گفت چونش بشکنم

نیک‌خواه مخزن و مالت منم

چون روا دارم که مثل این گهر

که نیاید در بها گردد هدر

گفت شاباش و بدادش خلعتی

گوهر از وی بستد آن شاه و فتی

کرد ایثار وزیر آن شاه جود

هر لباس و حله کو پوشیده بود

ساعتیشان کرد مشغول سخن

از قضیه تازه و راز کهن

بعد از آن دادش به دست حاجبی

که چه ارزد این به پیش طالبی

گفت ارزد این به نیمهٔ مملکت

کش نگهدارا خدا از مهلکت

گفت بشکن گفت ای خورشیدتیغ

بس دریغست این شکستن را دریغ

قیمتش بگذار بین تاب و لمع

که شدست این نور روز او را تبع

دست کی جنبد مرا در کسر او

که خزینهٔ شاه را باشم عدو

شاه خلعت داد ادرارش فزود

پس دهان در مدح عقل او گشود

بعد یک ساعت به دست میر داد

در را آن امتحان کن باز داد

او همین گفت و همه میران همین

هر یکی را خلعتی داد او ثمین

جامگیهاشان همی‌افزود شاه

آن خسیسان را ببرد از ره به جاه

این چنین گفتند پنجه شصت امیر

جمله یک یک هم به تقلید وزیر

گرچه تقلدست استون جهان

هست رسوا هر مقلد ز امتحان

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا