مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۱۶۱ – نصیحت مبارزان او را کی با این دل و زهره کی تو داری کی از کلابیسه شدن چشم کافر اسیری دست بسته بیهوش شوی و دشنه از دست بیفتد زنهار زنهار ملازم مطبخ خانقاه باش و سوی پیکار مرو تا رسوا نشوی

قوم گفتندش به پیکار و نبرد

با چنین زهره که تو داری مگرد

چون ز چشم آن اسیر بسته‌دست

غرقه گشتی کشتی تو در شکست

پس میان حملهٔ شیران نر

که بود با تیغشان چون گوی سر

کی توانی کرد در خون آشنا

چون نه‌ای با جنگ مردان آشنا

که ز طاقاطاق گردنها زدن

طاق‌طاق جامه کوبان ممتهن

بس تن بی‌سر که دارد اضطراب

بس سر بی‌تن به خون بر چون حباب

زیر دست و پای اسپان در غزا

صد فنا کن غرقه گشته در فنا

این چنین هوشی که از موشی پرید

اندر آن صف تیغ چون خواهد کشید

چالش است آن حمزه خوردن نیست این

تا تو برمالی بخوردن آستین

نیست حمزه خوردن اینجا تیغ بین

حمزه‌ای باید درین صف آهنین

کار هر نازک‌دلی نبود قتال

که گریزد از خیالی چون خیال

کار ترکانست نه ترکان برو

جای ترکان هست خانه خانه شو

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا