مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۱۱۷ – گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و عکس صدق او و ایثار کردن مخزن بعد از آن گستاخی و استعصام شیخ و قبول ناکردن و گفتن کی من بی‌اشارت نیارم تصرفی کردن

این بگفت و گریه در شد های های

اشک غلطان بر رخ او جای جای

صدق او هم بر ضمیر میر زد

عشق هر دم طرفه دیگی می‌پزد

صدق عاشق بر جمادی می‌تند

چه عجب گر بر دل دانا زند

صدق موسی بر عصا و کوه زد

بلک بر دریای پر اشکوه زد

صدق احمد بر جمال ماه زد

بلک بر خورشید رخشان راه زد

رو برو آورده هر دو در نفیر

گشته گریان هم امیر و هم فقیر

ساعتی بسیار چون بگریستند

گفت میر او را که خیز ای ارجمند

هر چه خواهی از خزانه برگزین

گرچه استحقاق داری صد چنین

خانه آن تست هر چت میل هست

بر گزین خود هر دو عالم اندکست

گفت دستوری ندادندم چنین

که کنم من این دخیلانه دخول

این بهانه کرد و مهره در ربود

مانع آن بدکان عطا صادق نبود

نه که صادق بود و پاک از غل و خشم

شیخ را هر صدق می‌نامد به چشم

گفت فرمانم چنین دادست اله

که گدایانه برو نانی بخواه

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا