مثنوی معنویدفتر چهارممولوی

بخش ۹۹ – غره شدن آدمی به ذکاوت و تصویرات طبع خویشتن و طلب ناکردن علم غیب کی علم انبیاست

دیدم اندر خانه من نقش و نگار

بودم اندر عشق خانه بی‌قرار

بودم از گنج نهانی بی‌خبر

ورنه دستنبوی من بودی تبر

آه گر داد تبر را دادمی

این زمان غم را تبرا دادمی

چشم را بر نقش می‌انداختم

هم‌چو طفلان عشقها می‌باختم

پس نکو گفت آن حکیم کامیار

که تو طفلی خانه پر نقش و نگار

در الهی‌نامه بس اندرز کرد

که بر آر دودمان خویش گرد

بس کن ای موسی بگو وعدهٔ سوم

که دل من ز اضطرابش گشت گم

گفت موسی آن سوم ملک دوتو

دو جهانی خالص از خصم و عدو

بیشتر زان ملک که اکنون داشتی

کان بد اندر جنگ و این در آشتی

آنک در جنگت چنان ملکی دهد

بنگر اندر صلح خوانت چون نهد

آن کرم که اندر جفا آنهات داد

در وفا بنگر چه باشد افتقاد

گفت ای موسی چهارم چیست زود

بازگو صبرم شد و حرصم فزود

گفت چارم آنک مانی تو جوان

موی هم‌چون قیر و رخ چون ارغوان

رنگ و بو در پیش ما بس کاسدست

لیک تو پستی سخن کردیم پست

افتخار از رنگ و بو و از مکان

هست شادی و فریب کودکان

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا