مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۵۸ – مثال رنجور شدن آدمی بوهم تعظیم خلق و رغبت مشتریان بوی و حکایت معلم

کودکان مکتبی از اوستاد

رنج دیدند از ملال و اجتهاد

مشورت کردند در تعویق کار

تا معلم در فتد در اضطرار

چون نمی‌آید ورا رنجوریی

که بگیرد چند روز او دوریی

تا رهیم از حبس و تنگی و ز کار

هست او چون سنگ خارا بر قرار

آن یکی زیرکتر این تدبیر کرد

که بگوید اوستا چونی تو زرد

خیر باشد رنگ تو بر جای نیست

این اثر یا از هوا یا از تبیست

اندکی اندر خیال افتد ازین

تو برادر هم مدد کن این‌چنین

چون درآیی از در مکتب بگو

خیر باشد اوستا احوال تو

آن خیالش اندکی افزون شود

کز خیالی عاقلی مجنون شود

آن سوم و آن چارم و پنجم چنین

در پی ما غم نمایند و حنین

تا چو سی کودک تواتر این خبر

متفق گویند یابد مستقر

هر یکی گفتش که شاباش ای ذکی

باد بختت بر عنایت متکی

متفق گشتند در عهد وثیق

که نگرداند سخن را یک رفیق

بعد از آن سوگند داد او جمله را

تا که غمازی نگوید ماجرا

رای آن کودک بچربید از همه

عقل او در پیش می‌رفت از رمه

آن تفاوت هست در عقل بشر

که میان شاهدان اندر صور

زین قبل فرمود احمد در مقال

در زبان پنهان بود حسن رجال

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا